کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوغلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوغلو
لغتنامه دهخدا
دوغلو. [ دُ غ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) دوقلو. کلمه ٔ ترکی است مرکب از: دغ [ دوغ ] از در دغماق به معنی زادن و «لو» علامت نسبت . جفت . توأمین . (جنین ). همزاد. توأم . سلع. دوقلو. (یادداشت مؤلف ).- امثال : کاش دوغلو بودی . (امثال و حکم دهخدا). رجوع به ...
-
واژههای همآوا
-
دوقلو
واژگان مترادف و متضاد
توامان، جنابه
-
دوقلو
فرهنگ واژههای سره
همایند
-
دوقلو
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ تر. ] (ص مر.) = دوغلو: دو کودک که همزمان از یک شکم زاییده شوند.
-
دوقلو
لغتنامه دهخدا
دوقلو. [ دُ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از دوق = [ دوغ ، دغ ] از مصدر دقماق [ دغماق ] به معنی زادن و لو علامت نسبت در ترکی ). دوقلی . دوغلو. توأم . توأمان . همزاد. دوپهلو. (یادداشت مؤلف ). و در تداول کلمه را به غلط مرکب از دو (عدد فارسی ) و لو پندارن...
-
دوقلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹دوغلو› (زیستشناسی، پزشکی) doqolu دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند؛ جنابه؛ دوبلغانه؛ توٲمان.
-
دوقلو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: doqul طاری: doqoli طامه ای: doqolü طرقی: doqolu کشه ای: doqolu نطنزی: doqolu
-
جستوجو در متن
-
دوقلو
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ تر. ] (ص مر.) = دوغلو: دو کودک که همزمان از یک شکم زاییده شوند.
-
دغلی
لغتنامه دهخدا
دغلی . [ دُ غ ُ ] (ص ) بچه ٔ حیوانی را گویند که فربه شده باشد و چاغ و خوش صورت ، و جست و خیز نماید. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || توأم ،و آن دو طفل اند که در یک شکم پدید آمده باشند. دوقلو، و هر چیز توأم مانند بادام و امثال آن . (لغت محلی شوشتر،...
-
دومغز
لغتنامه دهخدا
دومغز. [ دُ م َ ] (ص مرکب ) که دارای دو مغز باشد. که دو تا مغز داشته باشد. دارای دو مغز؛ بادام دومغز؛ دوغلو. (یادداشت مؤلف ) : چو بادام دومغز آزار سندان سعدی .
-
دوقلی
لغتنامه دهخدا
دوقلی . [ دُ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از دوق + لی ) جفت و توأم . (ناظم الاطباء). دوغلی . دوغلو. دغلی . دغلو. همزاد. دوقلو. دو بچه که با هم از شکم مادر بیرون آمده باشند.
-
اتآم
لغتنامه دهخدا
اتآم . [ اِت ْ ] (ع مص ) توأم زادن . دو فرزند بیک شکم آوردن . دو بیک شکم زادن . (زوزنی ). دوگانه زادن . دوغلو زائیدن . || ذبح کردن گوسپند تئمه . || افضاء مراءة.
-
بچه ٔ دوگانه
لغتنامه دهخدا
بچه ٔ دوگانه . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ی ِ دُ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) توأم . (دهار). دو بچه که همزاد باشند. توأمان . همزاد. دوغلو.