کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوشیده
/dušide/
معنی
۱. گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند.
۲. شیر بیرونکشیده از پستان گاو یا گوسفند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوشیده
لغتنامه دهخدا
دوشیده . [ شی دَ / دِ] (ن مف ، اِ) شیر داده شده . (ناظم الاطباء). که بدوشندش . محلوب . (یادداشت مؤلف ): خلیطة؛ دوشیده شدن ناقه بر شیر گوسپند. انشخاب ؛ دوشیده شدن شیر. استعتام ؛ درشبانگاه دوشیده شدن ناقه . عتم ؛ دوشیده شدن شتر وقت عشاء. اعتام ؛ دوشید...
-
دوشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dušide ۱. گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند.۲. شیر بیرونکشیده از پستان گاو یا گوسفند.
-
جستوجو در متن
-
لوغیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفتی) [قدیمی] luqide دوشیده.
-
ندوشیده
لغتنامه دهخدا
ندوشیده . [ ن َ شی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نادوشیده . دوشیده ناشده . مقابل دوشیده . رجوع به دوشیده شود.
-
نادوشیده
لغتنامه دهخدا
نادوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ندوشیده . دوشیده نشده . مقابل دوشیده . رجوع به دوشیده شود.
-
محلوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دوشیده شده .
-
حلیب
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شیر تازه دوشیده . 2 - شراب خرما.
-
دوخته
لغتنامه دهخدا
دوخته . [ ت َ/ ت ِ ] (ن مف ) دوشیده . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). دوشیده شده . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ): النخیرة؛ شیر بز و میش بر هم دوخته . (مهذب الاسماء).
-
صنمة
لغتنامه دهخدا
صنمة. [ ص َ ن ِ م َ ] (ع ص ) ناقه که بهر دو نوبت یک بار دوشیده شود. ج ، صَنِمات . (منتهی الارب ).
-
غبوقة
لغتنامه دهخدا
غبوقة.[ غ َ ق َ ] (ع ص ) شتر ماده ای که پس از مغرب دوشیده شود. ج ، غبائق . (اقرب الموارد). رجوع به غَبوق شود.
-
آغوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آغُز› 'āqu(o)z شیر غلیظ و زردرنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آنها تا سه روز دوشیده میشود؛ شیرماک؛ فله؛ شمه؛ فرشه؛ زهک.
-
قلوباسیر
لغتنامه دهخدا
قلوباسیر. [ ] (معرب ، اِ) شیر آملج است و آن آمله ٔ پرورده در شیر تازه دوشیده است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فصیج
لغتنامه دهخدا
فصیج . [ ] (اِ) شیر تازه دوشیده ای است که کف آن نشسته است . (فهرست مخزن الادویه ). گویا مصحف فصیح است با حاء حطی . رجوع به فصیح شود.
-
لوغیدگی
لغتنامه دهخدا
لوغیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی لوغیده به معنی دوشیده و آشامیده و ریخته .