کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوشیدن
/dušidan/
معنی
بیرون آوردن شیر از پستان گاو، گوسفند، و مانند آنها با دست؛ شیر از پستان بیرون کشیدن؛ دوختن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: دوشید
بن حال: دوش
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوشیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (مص م .) بیرون آوردن شیر از پستان .
-
دوشیدن
لغتنامه دهخدا
دوشیدن .[ شی دَ ] (مص ) خارج کردن شیر از پستان . (ناظم الاطباء). شیر از پستان برآوردن . (از آنندراج ) (از غیاث ).فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن : هدب . احتلاب . محالبه . حلاب . (یادداشت مؤلف ). استمراء. (دهار). حلب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیه...
-
دوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dušitan.duxtan] ‹دوشانیدن› dušidan بیرون آوردن شیر از پستان گاو، گوسفند، و مانند آنها با دست؛ شیر از پستان بیرون کشیدن؛ دوختن.
-
دوشیدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beduši طاری: dot(mun) طامه ای: dotan طرقی: dotmun کشه ای: dotmun نطنزی: dotan / dušâɂan
-
دوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
حليب
-
واژههای مشابه
-
دُوشیدَن
لهجه و گویش بختیاری
dušidan دوشیدن.
-
واژههای همآوا
-
دُوشیدَن
لهجه و گویش بختیاری
dušidan دوشیدن.
-
جستوجو در متن
-
دوشانیدن
لغتنامه دهخدا
دوشانیدن . [ شا دَ ] (مص ) دوشیدن . || دوشیدن کنانیدن و فرمودن . (ناظم الاطباء). متعدی دومفعولی دوشیدن است . (آنندراج ). به دوشیدن واداشتن . دوشاندن . به دوشاندن امر کردن . رجوع به دوشیدن شود.
-
دوختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] duxtan = دوشیدن
-
دوشانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] dušānidan = دوشیدن
-
نادوشیدن
لغتنامه دهخدا
نادوشیدن . [ دَ ] (مص منفی ) ندوشیدن . مقابل دوشیدن . رجوع به دوشیدن شود.
-
لوغیدن
لغتنامه دهخدا
لوغیدن . [ دَ ] (مص ) دوشیدن و آشامیدن و ریختن . (برهان ). دوشیدن به عبارت ماوراءالنهر. (لغت نامه ٔ اسدی ). و لوغ کردن به معنی دوشیدن . و رجوع به لوغ شود.