کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوشه
/duše/
معنی
ظرف شیر دوشیدن؛ ظرفی که در آن شیر بدوشند؛ گاودوش؛ گاودوشه؛ کاویش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِمر.) ظرفی که در آن شیر بدوشند.
-
دوشه
لغتنامه دهخدا
دوشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دوش (ریشه ٔ ماضی دوشیدن ). || (اِ مرکب ) ظرف و خنور که در آن شیر دوشند. دوشنه . و غالباً به صورت مرکب بکار رود چون شیردوشه . گاودوشه . (ازیادداشت مؤلف ). به معنی دوشنه است که ظرف شیر دوشیدن باشد. (برهان ) (از ...
-
دوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوشنه› [قدیمی] duše ظرف شیر دوشیدن؛ ظرفی که در آن شیر بدوشند؛ گاودوش؛ گاودوشه؛ کاویش.
-
جستوجو در متن
-
دوشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dušane =دوشه
-
گاودوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گاودوشه› gāvduš ظرفی که در آن شیر گاو را میدوشند؛ گاویش؛ کاویش؛ کویش؛ کویشه؛ دوشه.
-
لمبورگ
لغتنامه دهخدا
لمبورگ . [ ل َ ] (اِخ ) (دوشه دو...) ایالت قدیمی از هلند که امروزه میان بلژیک و هلند تقسیم شده است . قسمت متعلق به بلژیک دارای 360هزارو قسمت متعلق به هلند دارای 545هزار تن سکنه است .
-
مکرص
لغتنامه دهخدا
مکرص . [ م ِ رَ ] (ع اِ) شیر دوشه ٔ چرمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گویند مشکی که در آن شیر دوشند. (از اقرب الموارد). || آوندی است . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). یک نوع آوندی . (ناظم الاطباء).
-
خدرخوانی
لغتنامه دهخدا
خدرخوانی . (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔپنج هزارگزی شمال شرقی قریه ٔ دوشه علاقه ٔ چیرهار حکومت درجه دورودات حکومت کلان کتو از ولایت شرقی 70 درجه و39 دقیقه و 33 ثانیه و عرض شمالی 34 درجه و 12 دقیقه و 6 ثانیه . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).
-
گاودوش
لغتنامه دهخدا
گاودوش . (اِ مرکب ) ظرفی باشد سر آن گشاده و بُن آن تنگ که شیر گاومیش و گاو در آن دوشند و آن را به عربی علبه و محلب خوانند. و طغار دیواره ٔ بلندی را نیز گفته اند که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد . گاودوشه . (برهان ). ظرفی است که آنرا دوشه نیز گف...
-
هارله دوشامپ والون
لغتنامه دهخدا
هارله دوشامپ والون . [ ل ِ دُ لُن ْ ] (اِخ ) آرشاوک پاریس که به سال 1625 م . در پاریس متولد شد وبه سال 1695 م . در کنفلان درگذشت . از 1650 کشیش ژومیژ بود، و در سال 1651 آرشاوک روئن شد. در سال 1666 در تشییع جنازه ٔ آن اتریش خطبه ایراد کرد. و در سال 16...
-
گوساله
لغتنامه دهخدا
گوساله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) از: گو (= گاو) + ساله (از: سال + َه «پسوند نسبت » دارای یک سال ). (از حاشیه ٔ برهان ). بچه ٔ گاو باشد. (برهان )... در اصل بچه ٔ گاو یکساله باشد. (انجمن آرا). و گو به واو مجهول به معنی گاو هم نوشته اند و هاء برای نسبت...