کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشعبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوشعبه
لغتنامه دهخدا
دوشعبه . [ دُ ش ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دوشاخه . دوپر. دوپره : تیر دوشعبه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
آق چای
لغتنامه دهخدا
آق چای . (اِخ ) سفیدرود. و آن دارای دوشعبه است ، یکی موسوم به قتورچای که از خوی گذرد و دیگری رود مرند که در جنوب ماری کند به قتورچای پیونددو در ماریکند شعبه ٔ اصلی آقچای که از جنوب چالدران جاری است به آن پیوسته در مغرب جلفا به ارس آمیزد.
-
عمیران
لغتنامه دهخدا
عمیران . [ ع ُ م َ ] (ع اِ) دو استخوان کوچکند در بن زبان و آن را دوشعبه است و هر دو گرد سر حلقوم گردیده و برگرفته انداز باطن . و در آن لغات است : عَمَرّتان . عُمَیرَتان .عُمَیمِرَتان . (منتهی الارب ). رجوع به عمرتان شود.
-
دوشاخ
لغتنامه دهخدا
دوشاخ . [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) حیوانی که دو سرو بر سر دارد. ذوالقرنین . با دو سرو. || دوزبان . دوزبانه . دوپر. دوپره . دوشعبه . چیزی که به دوشاخه است : ریش دوشاخ . (یادداشت مؤلف ) : سرگرد دارد و ریش دوشاخ کمربند باریک و سینه ٔ فراخ . فردوسی (در ...
-
آبدیز
لغتنامه دهخدا
آبدیز. (اِخ ) آب دزفول . یکی از روافد رود کارون و آن مهمترین آبراهه ٔ کارونست . این رود از مغرب بروجرد سرچشمه میگیرد، مرکب از دو شعبه ٔ متمایز و دور از یکدیگر شمالی و جنوبی . آبهای ناحیه ٔ بروجرد و علی آباد بشعبه ٔ شمالی ریزد. شعبه ٔ جنوبی از جاپلق و...
-
گرد
واژهنامه آزاد
گُرد میله ای است گِرد که برای دار قالی استفاده می شود. این میله تقریبا در وسط چله قالی و گلیم و سایر بافتنی های داری قرار میگیرد و با پیچیدن نخ به دور آن و درگیر کردن با نخهای چله نخ زیر و رو را تایین می کنند. این میله در برخی کتابها و واژگان با نام ...
-
الة
لغتنامه دهخدا
الة. [ اَل ْ ل َ ] (ع اِ) نیزه ٔ سخت کوتاه . (مهذب الاسماء). ج ، اَل ّ، اِلال . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). نیزه ٔ کوچک که پیکان آن پهن باشد. (منتهی الارب ). سلاح جنگی آهنین که کوتاه و سر آن تیز است . (از اقرب الموارد). ورجوع به...
-
دو شاخه
لغتنامه دهخدا
دو شاخه . [ دُ خ َ/ خ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هر چیز که دارای دو شاخ باشد. (ناظم الاطباء): گاو دوشاخه . || آنکه دارای دو شعبه و سر بود: درخت دو شاخه . (یادداشت مؤلف ). || هر چه دارای دوشعبه باشد. دوپر. دوپره . دوشاخ . دوزبانه . (یادداشت مؤلف ) : تن...