کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشاخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوشاخ
/došāx/
معنی
ویژگی هرچیزی که دارای دو شاخه باشد شبیه دو انگشت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوشاخ
لغتنامه دهخدا
دوشاخ . [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) حیوانی که دو سرو بر سر دارد. ذوالقرنین . با دو سرو. || دوزبان . دوزبانه . دوپر. دوپره . دوشعبه . چیزی که به دوشاخه است : ریش دوشاخ . (یادداشت مؤلف ) : سرگرد دارد و ریش دوشاخ کمربند باریک و سینه ٔ فراخ . فردوسی (در ...
-
دوشاخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) došāx ویژگی هرچیزی که دارای دو شاخه باشد شبیه دو انگشت.
-
جستوجو در متن
-
claw hammer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چکش پنجه، چکش دوشاخ، چکش میخ کش
-
زنبوج
لغتنامه دهخدا
زنبوج . [زَم ْ ] (ع اِ) نوعی زیتون وحشی . (از دزی ج 1 ص 605). || نوعی از نیزه ٔ دوشاخ . (از دزی ایضاً). رجوع به همین کتاب شود.
-
شقحطب
لغتنامه دهخدا
شقحطب .[ ش َ ق َ طَ ] (ع اِ) قچقار دوشاخ و یا چهارشاخ . ج ، شَقاحِط، شَقاطِب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کبش بزرگ . (مهذب الاسماء).
-
دو شاخه
لغتنامه دهخدا
دو شاخه . [ دُ خ َ/ خ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هر چیز که دارای دو شاخ باشد. (ناظم الاطباء): گاو دوشاخه . || آنکه دارای دو شعبه و سر بود: درخت دو شاخه . (یادداشت مؤلف ). || هر چه دارای دوشعبه باشد. دوپر. دوپره . دوشاخ . دوزبانه . (یادداشت مؤلف ) : تن...
-
فیلک
لغتنامه دهخدا
فیلک . [ ل َ ] (اِ) پیلک . بیلک . فیال . تیری که پیکان آن دوشاخ باشد. (فرهنگ فارسی معین ) : یکی فیلکی سوده ، سندان گذاربزد دوخت برهم ز فرش استوار. اسدی .|| (اِ مصغر) مصغرِ فیل . بچه فیل . فیل کوچک . پیل چه . پیل بچه .
-
فلیک
لغتنامه دهخدا
فلیک . [ ف َ ] (اِ) تیر دوشاخ بود. (یادداشت مؤلف ): فلنگ . بیلک : فلیکش بیشه بر شیران قفس کردکمندش دشت بر گوران خباگاه . دقیقی .به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست فلیک پیش و به زه کرده نیم چرخ نهنگ .فرخی .
-
هزارگانی
لغتنامه دهخدا
هزارگانی . [ هََ / هَِ ] (ص نسبی ) هزاردیناری . آنچه هزار دینار ارزد یا هزار مثقال طلا در آن باشد : خلعت پوشانید که کمر هزارگانی بود در آن خلعت . (تاریخ بیهقی ). پیش آمد کمر زر هزارگانی بسته با کلاه دوشاخ و ساختش هم هزارگانی بود. (تاریخ بیهقی ). || پ...
-
ذِي ﭐلْقَرْنَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
لقب يكي از اولياء الهي عليهم السلام (در روايتي از امام صادق عليه السلام درمورد ذي القرنين عليه السلام آمده است که کارهائي ميکرد که از بشر عادي ساخته نيست و شخصي از حضرت علي (عليهالسلام) پرسيد : آيا ذو القرنين پيغمبر بود ؟ در پاسخ فرمود : نه ، ولي بن...
-
لنگر
لغتنامه دهخدا
لنگر. [ ل َ گ َ ] (اِ) جائی را گویند که در آنجا همه روزه طعام به مردم دهند. (جهانگیری ). جائی که آنجا طعام به فقراء دهند. (غیاث ). خانقاه . محل اجتماع یا خوردنگاه صوفیان . جائی که هر روز ازآنجا به مردم طعام برسد، از این است که خانقاه را نیز لنگر گوین...
-
استام
لغتنامه دهخدا
استام . [اُ ] (اِ) ستام . (جهانگیری ). اوستام . ساخت . زین و یراق اسپ از طلا و نقره . (برهان ) (سروری ) : نکورنگ اسبان با سیم و زربه استامها در نشانده گهر. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 1504 س 13).گوزن و گور که استام زر نمیخواهندز بند و قید و غل و بار پ...
-
اصیل روغدی
لغتنامه دهخدا
اصیل روغدی . [ اَ ل ِ غ َ ] (اِخ ) دهقان زاده ای بود از مردم روغد بنام اصیل که در نیمه ٔ اول قرن هفتم هجری میزیست و نخست وکیل خرج کورکوز مغول در خراسان (طوس ) بود و چون کورکوز به پایه ای بلند نائل آمد کار اصیل نیز رونق گرفت و هنگامی که کورکوز آهنگ از...
-
دیلمان
لغتنامه دهخدا
دیلمان . [ دَ ل َ ] (اِخ ) حدود العالم چنین نویسد: ناحیتی بسیار است . با زبانها و صورتهای مختلف که بناحیت دیالم باز [ خوانند ] مشرق این ناحیت خراسان است و جنوبش شهرهای جبال است و مغربش حدود آذربایجان است و شمالش دریای خزران است . (حدود العالم ). بمعن...