کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوشاب
/dušāb/
معنی
۱. شیره.
۲. شیرۀ انگور.
۳. شیرۀ خرما که جوشانده شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
buttermilk, skim milk, syrup
-
جستوجوی دقیق
-
دوشاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - انگور. 2 - شیرة انگور.
-
دوشاب
لغتنامه دهخدا
دوشاب . (اِ مرکب ) شیره ٔ انگور. (ناظم الاطباء). دبس . (بحر الجواهر) (دهار) (نصاب ). شیره ٔ انگور و بعضی گفته اند که شیره ٔ انگور که آن را یک دو روز نگاهدارند تا ترش شود و به همین سبب آن را دوشاب گویند که آب انگور است و شب بر آن گذشته . (آنندراج ) (غ...
-
دوشاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dušāb ۱. شیره.۲. شیرۀ انگور.۳. شیرۀ خرما که جوشانده شده باشد.
-
دوشاب
لهجه و گویش تهرانی
شیره انگور و شربت
-
دوشاب
واژهنامه آزاد
مَت.
-
واژههای مشابه
-
دوشاب پز
لغتنامه دهخدا
دوشاب پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) دباس . شیره پز. که پختن دوشاب پیشه دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوشاب شود.
-
دوشاب دل
لغتنامه دهخدا
دوشاب دل . [ دِ ] (ص مرکب ) آنکه هر لحظه چیزی خواهش کند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : عیش خود را تلخ سازد عاشق دوشاب دل خوش نیاید این شکرشیرینی از خسرو مرا. خان خالص (از آنندراج ).گهی می چنگ می خواهد گهی عودبلی انگور هم دوشاب دل بود. سلیم (از آنندر...
-
دوشاب دلی
لغتنامه دهخدا
دوشاب دلی . [ دِ ](حامص مرکب ) تغییر همیشگی آرزو و خواهش مانند آرزوی زن آبستن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از غیاث ).
-
ده دوشاب
لغتنامه دهخدا
ده دوشاب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین . واقع در 36هزارگزی معلم کلایه . آب از رودخانه ٔ خارارود تأمین می شود.سکنه ٔ آن 914 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
ارده دوشاب
لغتنامه دهخدا
ارده دوشاب . [ اَ دَ / دِ دو ] (اِ مرکب ) چکانی است یعنی مالیده ای که از آرد سازند و با دوشاب میخورند. (شمس اللغات ).
-
دوغ و دوشاب
لهجه و گویش تهرانی
نیک و بد
-
دوغ و دوشاب
فرهنگ گنجواژه
ضد و نقیض، بد و خوب.
-
جستوجو در متن
-
اسقار
لغتنامه دهخدا
اسقار. [ اِ ] (ع مص ) اسقار نخلة؛ دوشاب راندن آن . روان کردن دوشاب : اسقرت النخلة؛ روان کرد دوشاب را. (منتهی الارب ).