کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوسیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوسیه
/du(o)siye/
معنی
= پرونده
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرونده، پوشه
دیکشنری
dossier, file
-
جستوجوی دقیق
-
دوسیه
واژگان مترادف و متضاد
پرونده، پوشه
-
دوسیه
فرهنگ فارسی معین
(دُ س یِ) [ فر. ] (اِ.) پرونده .
-
دوسیه
لغتنامه دهخدا
دوسیه . [ دُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) دُسیه . پرونده . (لغات فرهنگستان ). کارنما. دیوان . (یادداشت مؤلف ).
-
دوسیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dossier] [منسوخ] du(o)siye = پرونده
-
جستوجو در متن
-
dossiers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرونده ها، پرونده، دوسیه، سوابق
-
dossier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرونده، دوسیه، سوابق
-
دسیه
لغتنامه دهخدا
دسیه . [ دُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) دوسیه . پرونده . کارنما. دیوان . و رجوع به دوسیه شود.
-
پوشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرونده، دوسیه ۲. شمیز، لفافه
-
پرونده
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوسیه ۲. پیشینه، سابقه ۳. پاپوش ۴. پوشه
-
ام شریک
لغتنامه دهخدا
ام شریک . [ اُم ْ م ِ ش َ ] (اِخ ) دوسیة. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 247 شود.
-
ام غیلان
لغتنامه دهخدا
ام غیلان . [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) دوسیه . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 265 شود.
-
پرونده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parvande ۱. نوشتهها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد؛ دوسیه.۲. [قدیمی] کیسهای که پیشهوران ابزار کار خود را در آن میگذارند.۳. [قدیمی] پارچهای که قماش یا چیز دیگر در آن بپیچند؛ رزمه.۴. [قدیمی] بستۀ قماش.
-
شمارنامه
لغتنامه دهخدا
شمارنامه . [ ش ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔعمل . نامه ٔ اعمال . نامه ٔ اعمال که ملکین نویسند از کارهای خیر و شر آدمی . (یادداشت مؤلف ) : به کف چه دارم از این پنج شمرده تمام شمارنامه با صدهزار گونه وبال . کیانی .|| دوسیه . (یادداشت مؤلف ). پرونده...
-
جریده ٔ زندانیان
لغتنامه دهخدا
جریده ٔ زندانیان . [ ج َ دَ / دِ ی ِ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ). دفتری که اسامی زندانیان در آن ثبت میشد، دوسیه ، پرونده از زندانیان : گفت بزندان تو اندر، بسیار کس هست که کشتن بر وی واجب است ... و بجریده ٔ زندانیان نگاه کردند هشتصدتن یافتندکه بر ای...