کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوسگن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوسگن
لغتنامه دهخدا
دوسگن . [ گ ِ] (ص مرکب ) دوسگین . چسبنده . (یادداشت مؤلف ). لزج . (یادداشت مؤلف ) : از غذاها هر چه خشک باشدیا سلب یا دوسگن غلیظ باشد و دوسگن را به تازی لزج گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به دوسگین شود.
-
جستوجو در متن
-
دوسگنی
لغتنامه دهخدا
دوسگنی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوسگن . دوسگینی . لزوجت . چسبندگی . دوسندگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسگن شود.
-
دوسگین
لغتنامه دهخدا
دوسگین . (ص مرکب ) سخت چسبنده . (ناظم الاطباء). دوسگن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسگن شود.
-
چسپناک
لغتنامه دهخدا
چسپناک . [ چ َ ] (ص مرکب ) چسپنده . لزج . دوسگن . نوچ . وزک ناک . آلوده ٔ بچسپ . چسپ آلود. رجوع به چسب و چسپ و چسپنده و چسپناکی شود.
-
لزج
لغتنامه دهخدا
لزج . [ ل َ زِ ] (معرب ، ص ) (معرّب از لیز فارسی )لیز . لغزان . || چسبنده . چسبان . (منتهی الارب ). چسبناک . دوسگن . هر چیزی که قبول امتداد کند. علک . (منتهی الارب ). دوسنده .(دهار). آنچه کشیده شود گاه برگشتن چون عسل . چیزی چسبنده چون سریشم و جز آن ....
-
گن
لغتنامه دهخدا
گن . [ گ ِ ] (پسوند) مخفف «گین ». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ور. آور. اور. مند. ناک . (یادداشت مؤلف ). بمعنی صفت باشد هرگاه آنرا با کلمه ای ترکیب سازند، همچون : شرمگن و گرگن و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به شعوری ج 2 ص 312 شود. افاده ٔ...