کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوستی و همصحبتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
hydrophile lipophile balance
توازن آبدوستی- چربیدوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تمایل نسبی همزمان یک نامیزهگر (emulsifier) به دو فاز یک سامانۀ نامیزه
-
کتاب دوستی
لغتنامه دهخدا
کتاب دوستی . [ ک ِ ] (حامص مرکب ) علاقه ٔ مفرط به حفظو قرائت کتاب . (فرهنگ فارسی معین ). عمل کتاب دوست .
-
nucleophilicity
هستهدوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قدرت نسبی یک واکنشگر هستهدوست
-
فاحشه دوستی
لغتنامه دهخدا
فاحشه دوستی . [ ح ِ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) زناکاری . (ناظم الاطباء). تمایل به زناکاری با زنان فاحشه .
-
exophilicity
بروندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تمایل ساختاری کل یا جزئی از یک مولکول برای خروج یا عدم نفوذ در یک فاز
-
endophilicity
دروندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تمایل ساختاری یک جزء یا کل یک مولکول به نفوذ یا باقی ماندن در یک فاز
-
جان دوستی
لغتنامه دهخدا
جان دوستی . (حامص مرکب ) عمل جان دوست . دوست داشتن جان . رجوع به جان دوست شود.
-
دل دوستی
لغتنامه دهخدا
دل دوستی . [ دِ ] (حامص مرکب ) عشق . محبت قلبی : من [ اراقیت ] ترا [ اسکندر را ] از بهر دل دوستی بیاوردم نه از بهر کینه . (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ).هر مایه که از غذاش دادنددل دوستیی درو نهادند.نظامی .
-
دوستی نمودن
لغتنامه دهخدا
دوستی نمودن . [ ن ِ / ن َ / ن ُ دَ ] (مص مرکب ) دوستی ورزیدن . دوستی کردن . اظهار دوستی کردن . (یادداشت مؤلف ). تحبب . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تودد. (دهار): شرس ؛ دوستی نمودن با مردم . (منتهی الارب ). رجوع به دوستی کردن شود.
-
انسان دوستی
لغتنامه دهخدا
انسان دوستی . [ اِ ](حامص مرکب ) دوست داشتن افراد انسانی . بشر دوستی .
-
بچه دوستی
لغتنامه دهخدا
بچه دوستی . [ ب َ چ َ / چ ِ /ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) عمل بچه دوست . دوستداری بچه . بچه دوست داشتن . بچه خواهی . دوست گرفتن اطفال .
-
پول دوستی
لغتنامه دهخدا
پول دوستی . (حامص مرکب ) حالت پول دوست . عمل پول دوست .
-
دانش دوستی
لغتنامه دهخدا
دانش دوستی . [ ن ِ ](حامص مرکب ) عمل دانش دوست . حب ّ علم . خواهانی علم .
-
electrophilicity
الکتروندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قدرت نسبی یک واکنشگر الکتروندوست
-
نوع دوستی
دیکشنری فارسی به عربی
ايثار