کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوستی ورزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوستی ورزیدن
لغتنامه دهخدا
دوستی ورزیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) دوستی کردن . دوستی نمودن . محبت ورزیدن . مهربانی کردن . (یادداشت مؤلف ) : مهربانی و دوستی ورزدتا ترا مکنتی و دسترسی است . سعدی .رجوع به دوستی کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
hydrophile lipophile balance
توازن آبدوستی- چربیدوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تمایل نسبی همزمان یک نامیزهگر (emulsifier) به دو فاز یک سامانۀ نامیزه
-
کتاب دوستی
لغتنامه دهخدا
کتاب دوستی . [ ک ِ ] (حامص مرکب ) علاقه ٔ مفرط به حفظو قرائت کتاب . (فرهنگ فارسی معین ). عمل کتاب دوست .
-
altruism
نوعدوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] به فکر دیگران بودن بهصورتی غیرخودخواهانه و انجام دادن کارهایی برای تأمین منافع آنان بدون در نظر گرفتن منافع شخصی
-
nucleophilicity
هستهدوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قدرت نسبی یک واکنشگر هستهدوست
-
نوع دوستی
لغتنامه دهخدا
نوع دوستی . [ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) بشردوستی . محبت و دلسوزی در حق افراد نوع . نوع پرستی .
-
غریب دوستی
لغتنامه دهخدا
غریب دوستی . [ غ َ ] (حامص مرکب ) عمل شخص غریب دوست . ملاطفت و مهربانی درباره ٔ مردم درویش و غریب و بینوا : و انصاف در آن است که در همدان اگر امن باشد، هیچ شهری در اسلام مقابل آن نباشد، از فراخی نعمت و درستی هوا و آب وغریب دوستی و درویش داری . (مجمل ...
-
فاحشه دوستی
لغتنامه دهخدا
فاحشه دوستی . [ ح ِ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) زناکاری . (ناظم الاطباء). تمایل به زناکاری با زنان فاحشه .
-
germanophilia
آلماندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] علاقۀ شدید به آلمان
-
exophilicity
بروندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تمایل ساختاری کل یا جزئی از یک مولکول برای خروج یا عدم نفوذ در یک فاز
-
endophilicity
دروندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تمایل ساختاری یک جزء یا کل یک مولکول به نفوذ یا باقی ماندن در یک فاز
-
جان دوستی
لغتنامه دهخدا
جان دوستی . (حامص مرکب ) عمل جان دوست . دوست داشتن جان . رجوع به جان دوست شود.
-
دل دوستی
لغتنامه دهخدا
دل دوستی . [ دِ ] (حامص مرکب ) عشق . محبت قلبی : من [ اراقیت ] ترا [ اسکندر را ] از بهر دل دوستی بیاوردم نه از بهر کینه . (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ).هر مایه که از غذاش دادنددل دوستیی درو نهادند.نظامی .
-
دولت دوستی
لغتنامه دهخدا
دولت دوستی . [ دَ / دُو ل َ ] (حامص مرکب ) دولت خواهی . دولت پرستی . خیرخواهی : ز دولت دوستی جان بر تو ریزم نیم دشمن که از دولت گریزم . نظامی .و رجوع به دولت خواهی شود.