کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوستی نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قلعه دوستی
لغتنامه دهخدا
قلعه دوستی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قائدرحمت بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد، واقع در 17هزارگزی شمال خاوری زاغه و 4هزارگزی شمالی اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریایی است . سکنه ٔ آن 95 تن است . آ...
-
مهمان دوستی
لغتنامه دهخدا
مهمان دوستی . [ م ِ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل مهمان دوست .
-
مردم دوستی
لغتنامه دهخدا
مردم دوستی . [ م َ دُ ] (حامص مرکب ) شفقت و مهربانی نسبت به خلق . عمل مردم دوست .
-
ملت دوستی
لغتنامه دهخدا
ملت دوستی . [ م ِل ْ ل َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ملت دوست . و رجوع به ملت دوست شود.
-
انسان دوستی
لغتنامه دهخدا
انسان دوستی . [ اِ ](حامص مرکب ) دوست داشتن افراد انسانی . بشر دوستی .
-
بچه دوستی
لغتنامه دهخدا
بچه دوستی . [ ب َ چ َ / چ ِ /ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) عمل بچه دوست . دوستداری بچه . بچه دوست داشتن . بچه خواهی . دوست گرفتن اطفال .
-
پول دوستی
لغتنامه دهخدا
پول دوستی . (حامص مرکب ) حالت پول دوست . عمل پول دوست .
-
دانش دوستی
لغتنامه دهخدا
دانش دوستی . [ ن ِ ](حامص مرکب ) عمل دانش دوست . حب ّ علم . خواهانی علم .
-
philanthropy,philanthropism,humanitarianism
انساندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] گرایشی فلسفی و اجتماعی مبتنی بر دوست داشتن همنوع و قائل شدن به دگردوستی و بهبود موقعیت انسانها در جوامع مختلف
-
electrophilicity
الکتروندوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قدرت نسبی یک واکنشگر الکتروندوست
-
نوع دوستی
دیکشنری فارسی به عربی
ايثار
-
بشر دوستی
دیکشنری فارسی به عربی
انسانية
-
دوستی کردن
واژهنامه آزاد
هم فکر و هم راه شدن, یکدل یکرنگ شدن
-
گاو علی دوستی
لغتنامه دهخدا
گاو علی دوستی . [ وِ ع َ ] (اِ مرکب ) (مثل ...) رجوع به گاو شود.
-
از روی دوستی
دیکشنری فارسی به عربی
اخوي