کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوزی
لغتنامه دهخدا
دوزی . (حامص ) مرکب از («دوز» ماده ٔ مضارع دوختن +«ی » پسوند حاصل مصدر) اما همیشه به صورت مرکب آید، چنانکه : رودوزی ، تودوزی ، ته دوزی ، بخیه دوزی ، خامه دوزی ، ملیله دوزی ، پیراهن دوزی . چادردوزی ، پرده دوزی ، زیردوزی ، زردوزی ، پولک دوزی و جز آن . ...
-
واژههای مشابه
-
عرقچین دوزی
لغتنامه دهخدا
عرقچین دوزی . [ ع َ رَ] (حامص مرکب ) شغل و حرفه ٔ عرقچین دوز. || (اِ مرکب ) محل دوختن عرقچین . رجوع به عرقچین شود.
-
کپه دوزی
لغتنامه دهخدا
کپه دوزی .[ ک َپ ْ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) علم کپه دوز. (یادداشت مؤلف ). || غلام بارگی . (یادداشت مؤلف ).
-
کهن دوزی
لغتنامه دهخدا
کهن دوزی . [ ک ُ هََ / هَُ ] (حامص مرکب )رقعه زدن بر جامه های کهن . وصله زدن بر لباسهای مندرس و ژنده . تعمیر کردن جامه های کهنه . کهنه دوزی . مقابل نودوزی . به مجاز، کهن گرائی . کهنه پرستی : تا توانم چو باد نوروزی نکنم دعوی کهن دوزی .نظامی (هفت پیکر ...
-
کیسه دوزی
لغتنامه دهخدا
کیسه دوزی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) کیسه دوختن . کیسه ساختن . ساختن و درست کردن کیسه : کاسه بندی چه خواهی از مجنون کیسه دوزی چه خواهی از طرار؟ اوحدی .|| (اِ مرکب ) جای دوختن کیسه .
-
کشیده دوزی
لغتنامه دهخدا
کشیده دوزی . [ ک َ / ک ِ دَ /دِ ] (حامص مرکب ) قسمی از زردوزی . (ناظم الاطباء).
-
نقده دوزی
لغتنامه دهخدا
نقده دوزی . [ ن َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل نقده دوز. رجوع به نقده دوز و نَقدَه و نَقدِه شود.
-
یراق دوزی
لغتنامه دهخدا
یراق دوزی . [ ی َ ] (حامص مرکب ) دوختن رشته های زرین یا سیمین بر کنار جامه . (یادداشت مؤلف ). طرازدوزی . و رجوع به یراق شود.
-
گلابتون دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) golāb[e,a]tunduzi دوختن نقشونگار و گلهای برجسته بر روی پارچه با رشتههای باریک زرّین و سیمین.
-
گل دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) golduzi دوختن نقشونگار با ابریشم بر روی پارچه.
-
لندره دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] landareduzi دوختن گل و بوته از چرم یا چیز دیگر به چادر یا تجیر برای زینت آن.
-
زهراهدوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← زهدانراهدوزی
-
pericardiorrhaphy
پیراشامهدوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ترمیم و دوختن زخمهای موجود در غشای دربرگیرندۀ قلب
-
پس دوزی
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (حامص .) دوختن لبه لباس با دست .