کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوزن
لغتنامه دهخدا
دوزن . [ زَ] (اِ) تمساح . (ناظم الاطباء). رجوع به تمساح شود.
-
جستوجو در متن
-
ﭐمْرَأَتَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
دوزن
-
تَذُودَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
آن دوزن منع می کردند - آن دوزن حبس می کردند (از ذود به معناي حبس و منع است ، و مراد از آن در آیه شریفه 23 سوره مبارکه قصص اين است که : آن دو زن گوسفندان خود را از اينکه به طرف آب بروند ، و يا از اينکه با گوسفندان مردم مخلوط شوند ، جلوگيري ميکردند )
-
دوزنه
لغتنامه دهخدا
دوزنه . [ دُ زَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) مردی که دارای دو زن است . مردی که شوهر دوزن باشد. (یادداشت مؤلف ).
-
درزن
لغتنامه دهخدا
درزن .[ دَ زَ ] (اِ) دوازده عدد از چیزی . (یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول امروز عرب زبانان نیز بهمین معنی بکار رود. دوجین . دوزن .
-
قَالَتَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن دوزن گفتند(در عبارت "ثُمَّ ﭐسْتَوَىٰ إِلَى ﭐلسَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ﭐئْتِيَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ " چون سماء و ارض مؤنث مجازي هستند به اين شکل آمده است)
-
دوجین
لغتنامه دهخدا
دوجین . (از فرانسوی ، اِ) مأخوذ از کلمه ٔ فرانسوی دوزن . دوازده تا از چیزی : یک دوجین کبریت . یک دوجین دستمال . (یادداشت مؤلف ). دوازده عدد از یک شی ٔ. بسته ٔ دوازده تایی . (فرهنگ فارسی معین ). || عددی کثیر: یک دوجین بچه . (یادداشت مؤلف ).
-
حسین آباد
لغتنامه دهخدا
حسین آباد. [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چایپاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی واقع در 21هزارگزی جنوب باختر خوی و چهارهزارگزی جنوب باختر ارابه رو قورل به کسیان . ناحیه ای است واقع در دره . معتدل مالاریایی . دارای 70 تن سکنه میباشد. کردی زبانند...
-
تساچه
لغتنامه دهخدا
تساچه . [ ت َ چ َ چ ِ ] (اِ) تمساح و نهنگ و دوزن و مگرمج ، که بزبان فرانسه کروکودیل و به زبان رومی کروکودیلس گویند. حیوانی است . ذوالمعاشین ، از طایفه ٔ لزارد و آنچه از این حیوان در رودخانه های بزرگ افریقا دیده می شود، از شش تا هشت متر طول دارد و کله...
-
جرادتان
لغتنامه دهخدا
جرادتان . [ ج َ دَ ] (اِخ ) نام دو مطربه است درعصر جاهلی که در مکه بودند یا نعمان را بودند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نام دو زن مطرب در مکه درزمان جاهلیت یا دو زن مطرب مر نعمان را. (ناظم الاطباء). دو زن سرودگوی بودند از برای نعمان بن منذر. (از...
-
دینه
لغتنامه دهخدا
دینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) دیروز. روز گذشته . (ناظم الاطباء). دیروزین . دیروزینه .دی . (یادداشت دهخدا). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است . (غیاث ) (آنندراج...