کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوزخ نشیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوزخ نشیم
لغتنامه دهخدا
دوزخ نشیم . [ زَ ن ِ ] (ص مرکب ) کسی را گویند که نشیمن او دوزخ باشد. (انجمن آرا). رجوع به دوزخی شود.
-
واژههای مشابه
-
گل دوزخ
لغتنامه دهخدا
گل دوزخ . [ گ ُ زَ ] (اِخ )دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع در 10هزارگزی خاور ایذه ، کنار راه مالرو الاهک به ده نو. هوای آن گرم و دارای 115 تن سکنه است . آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ...
-
هفت دوزخ
لغتنامه دهخدا
هفت دوزخ . [ هََ زَ ] (اِخ ) گویند که دوزخ یکی است مگر طبقات هفت دارد، و اسامی هفت طبقه این است : سقر، سعیر، لظی ، حطمة، جحیم ، جهنم ، هاویه که از همه اسفل است . (از غیاث ) : باکش ز هفت دوزخ سوزان نی زهرا چو هست یار و مددکارش .ناصرخسرو.
-
دوزخ گلو
لغتنامه دهخدا
دوزخ گلو. [ زَ گ َ ] (ص مرکب ) شکم خواره . شکم باره . شکم پرست . پرخوار. پرخواره : در زمان پیش آمد آن دوزخ گلوحجتش آنکه خدا گفته کلوا. مولوی .رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
دوزخ دره
لغتنامه دهخدا
دوزخ دره . [ زَ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش میرانشاه شهرستان سنندج .دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دوزخ دره
لغتنامه دهخدا
دوزخ دره . [ زَ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲ بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. دارای 180 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه تأمین می شود. راه آن اتومبیل روست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دوزخ سرا
لغتنامه دهخدا
دوزخ سرا. [ زَ س َ] (اِ مرکب ) خانه ای چون دوزخ . سرایی چون جهنم از حیث معذب بودن شخص در آن . جای سخت پرعذاب : در خون نشسته ام که چرا خوش نشسته انداین خواندگان خلد به دوزخ سرای ری . خاقانی .چونکه ماهان چنان بهشتی یافت دل ز دوزخ سرای دوشین تافت .نظامی...
-
دوزخ سرشت
لغتنامه دهخدا
دوزخ سرشت . [ زَ س ِ رِ ] (ص مرکب ) که سرشت دوزخ دارد. که طبیعت جهنم دارد. که چون دوزخ جای شکنجه و آزار و عذاب است . (یادداشت مؤلف ) : بهشت این و آن هست دوزخ سرشت به دوزخ نیاید کسی از بهشت .نظامی .
-
دوزخ وش
لغتنامه دهخدا
دوزخ وش . [ زَ وَ ] (ص مرکب ) دوزخ وار. دوزخ سان . دوزخ سرشت . که همچون دوزخ شکنجه گاه است . (از یادداشت مؤلف ). همانند دوزخ در سوزندگی و تیرگی : او بر آن اژدهای دوزخ وش کرده برگردنش دو پای به کش . نظامی .رجوع به دوزخ سرشت شود.
-
مالک دوزخ
لغتنامه دهخدا
مالک دوزخ . [ ل ِ ک ِ زَ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ موکل دوزخ : بوزنه بیهوش از درخت بیفتاد و جان به خزانه ٔ مالک دوزخ فرستاد. (سندبادنامه ص 223). و زندان درک اسفل و زندانبان مالک دوزخ . (سندبادنامه ص 249).چون درختی در او نه بار و نه برگ مالک دوزخ و میانجی ...
-
خازن دوزخ
لغتنامه دهخدا
خازن دوزخ . [ زِ ن ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مالک دوزخ . کلیددار دوزخ . خزینه دار دوزخ .
-
کنار دوزخ
دیکشنری فارسی به عربی
عالم النسيان
-
دوزخ دره
واژهنامه آزاد
ابن کلمه و واژه که درنوشتن فارسی دوزخ دره می باشد. در نوشتن و تلفظ عامیانه و کردی آن دووزه غه ره می باشد. که در ظاهر ساکنین آن دوتا تعبیری برای آن دارند 1)این که چون دووزه غ به معنی جهنم ،و( ه ره) شاید همون( اره )یا در زبان کردی ایجا می باشد.پس به م...
-
بهشت و دوزخ
فرهنگ گنجواژه
عاقبت نیک و بد. ضامن بهشت و دوزخ بودن.