کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دور کمر 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
girth
دور کمر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] طول کوتاهترین دور در گراف متـ . کمر
-
واژههای مشابه
-
دور راندن
لغتنامه دهخدا
دور راندن . [ دَ /دُو دَ ] (مص مرکب ) زمانه بر سر بردن . (آنندراج ).- دور تمتع راندن ؛ تمتع حاصل کردن . (از آنندراج ). از زندگی بهره مند شدن . به آرزوها و خواستهای خویش رسیدن : چه وقت عزلت و هنگام انزواست مرانرانده دور تمتع ز گنبد دوار.ظهیر فاریابی ...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....
-
جستوجو در متن
-
کمر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← دور کمر
-
کمربند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kamarband تسمه یا نواری که به دور کمر میبندند؛ کمر.
-
waist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور کمر، کمربند، کمر لباس، میان تنه، میان
-
خصر
دیکشنری عربی به فارسی
دور کمر , ميان , کمر لباس , کمربند , ميان تنه
-
waists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
waists، دور کمر، کمربند، کمر لباس، میان تنه، میان
-
wasp waist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور کمر
-
waist-high
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور کمر
-
waist-length
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طول دور کمر
-
circumflex iliac artery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شريان ايرجيک دور کمر
-
قَدوَن
لهجه و گویش بختیاری
qad-van کمربند، شال، پارچهاى که به دور کمر بندند.