کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دور و ور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دور شمردن
لغتنامه دهخدا
دور شمردن . [ ش ُ / ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) استبعاد. بعید دانستن . دور دانستن . (یادداشت مؤلف ).
-
دور نمودن
لغتنامه دهخدا
دور نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن . (یادداشت مؤلف ). عنش . تعزیب . دحور. دحر. عذم . (منتهی الارب ). رجوع به دور کردن شود.
-
دور اوفتادن
لغتنامه دهخدا
دوراوفتادن . [ دَ ] (مص مرکب ) دور افتادن . برکنار ماندن . دورفتادن . جدا شدن . جدا ماندن : من از کنار تو دور اوفتاده ام چه عجب گرم قرار نباشد که داغ هجران است . سعدی .چو از بی دولتی دور اوفتادیم به نزدیکان حضرت بخش ما را.سعدی .
-
سیاه دور
لغتنامه دهخدا
سیاه دور. (اِ مرکب ) نامی است که در طوالش به درخت آزاد دهند. (از جنگل شناسی ج 2 ص 213).
-
دائره ٔ دور
لغتنامه دهخدا
دائره ٔ دور. [ ءِ رَ / رِ ی ِ دَ / دُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فلک است .
-
دور اندیشی
دیکشنری فارسی به عربی
بصيرة , تدبر
-
دور دست
دیکشنری فارسی به عربی
بعيدا
-
دور کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مختطف
-
دور نشان
دیکشنری فارسی به عربی
تلفزيون
-
دور زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تنورة , دورة
-
دور کمر
دیکشنری فارسی به عربی
خصر
-
از دور
دیکشنری فارسی به عربی
عن بعد
-
دورا دور
دیکشنری فارسی به عربی
عن بعد
-
دور نما
دیکشنری فارسی به عربی
فرصة , وجهة النظر
-
دور مسابقه
دیکشنری فارسی به عربی
ميدان السباق