کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دورفرود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دورفرود
لغتنامه دهخدا
دورفرود. [ ف ُ ] (ص مرکب ) دورفرو. هرچیز بسیار عمیق و ژرف . (ناظم الاطباء). گود. (دهار). ژرف . باگودی . عمیق . بعیدالقعر. قعیر. دورتک . دورته . قصعة: قعیرة؛ کاسه ٔ دورفرود. (یادداشت مؤلف ). رسوب ؛ شمشیر که زخمگاه آن دورفرود شود. (دهار). رجوع به دورف...
-
جستوجو در متن
-
دورفرودی
لغتنامه دهخدا
دورفرودی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت دورفرود. عمق . گودی . ژرفا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دورفرود شود.
-
دورپایاب
لغتنامه دهخدا
دورپایاب . (ص مرکب ) دورتک . دورته . عمیق . ژرف . گود. که پایاب ؛ یعنی عمق بسیار دارد. دورفرود : که مدح شاه یکی بحر دورپایاب است .رضی الدین نیشابوری .
-
جهنام
لغتنامه دهخدا
جهنام . [ج َ هََ / ج ُ هََ / ج ِ هََ ن ْ نا ] (ع ص ) رَکیَّةٌ جهنام (مثلثه ٔ مشدّدةالنون )؛ چاه دورتک . (منتهی الارب ).چاه دورفرود، و من هنا سمیت جهنم . (مهذب الاسماء).
-
دوراندر
لغتنامه دهخدا
دوراندر. [ اَ دَ ] (ص مرکب ، اِمرکب ) عمیق . گود. ژرف . نَغَل . (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ). || چاه عمیق . دورتک . دورفرود. || کوزه ٔ فراخ . (آنندراج ).
-
دورفرو
لغتنامه دهخدا
دورفرو. [ ف ُ ] (ص مرکب ) دورفرود. هرچیز بسیار عمیق و ژرف . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ). دورتک : تدبیح ؛ دور فروآوردن . (منتهی الارب ).- دور فروبردن ؛ عمیق کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
قعیرة
لغتنامه دهخدا
قعیرة. [ ق َ رَ ] (ع ص ) مؤنث قعیر: امراءة قعیرة؛ به معنی قَعِرة است . رجوع به قَعِرة شود. || (قصعة...) کاسه ٔ مغاک . (منتهی الارب ). کاسه ٔ دورفرود. (مهذب الاسماء).
-
مسهبة
لغتنامه دهخدا
مسهبة. [ م ُ هََ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مسهب : بئر مسهبة؛ چاهی که از بسیاری ریگ آب ندهد. || چاه مغاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چاهی دورفرود. (مهذب الاسماء).
-
بیون
لغتنامه دهخدا
بیون . [ ب َ ] (ع ص ، اِ) چاه فراخ دورتک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چاه دورفرود. (مهذب الاسماء). چاههای عمیق وسیع. (برهان ). گاوچاه . (یادداشت مؤلف ).
-
قعیر
لغتنامه دهخدا
قعیر. [ ق َ ] (ع ص ) دورتک . (منتهی الارب ). دورفرود. گود. بعیدالقعر. (اقرب الموارد) : زبهر مجلست ای شاه ابر و باد آمدیکی ز کوه بلند و یکی ز بحر قعیر. مسعودسعد.دم از ندم چو برآرم ز قعرسینه به لب مران به سوی لب دوزخ قعیر مرا.سوزنی .
-
لجی
لغتنامه دهخدا
لجی . [ ل ُ / ل ِج ْ جی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لجة. بحر لجی ّ؛ دریای بسیارآب . (منتهی الارب ). دریای ژرف . (دهار). دریای فراخ . دریای ژرف و پرآب . (منتخب اللغات ). دریای فراخ و دورفرود. دریایی که به تک آن نتوان رسید. دریای مغ. (ترجمان القرآن جرجانی...
-
دورتک
لغتنامه دهخدا
دورتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) عمیق . دورته . ژرف . گود. دورفرو. دورفرود. مقابل نزدیک تک . بعیدالقعر. بعیدالغور. غائر. غائره . (یادداشت مؤلف ). جوار. قعیر. قعور. عمیق . عمیقه . مطارة؛ چاه دورتک . هیقم ؛ دریای فراخ دورتک . جرور. شطون ؛ چاه دورتک . دبوب حج...
-
شطون
لغتنامه دهخدا
شطون . [ ش َ ] (ع ص )چاه دورتک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چاه دورفرود. (مهذب الاسماء). || چاهی که در آن از دو طرف با دو رسن آب کشندو دهانه ٔ آن فراخ و پایین وی تنگ باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (...
-
عمیق
لغتنامه دهخدا
عمیق . [ ع َ ] (ع ص ) دورتک یا دراز. (منتهی الارب ). دورتک و دراز. (ناظم الاطباء). دورتک و ژرف یا دراز. (از آنندراج ). ژرف ، بمعنی دور و دراز نیز آمده . (غیاث اللغات ).دارای عمق . (از اقرب الموارد). مغاک . (دهار). دورفرود. گود. فرورفته . دوراندر. قعی...