کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوران ی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دَوَران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← چرخش 1
-
epoch 2
دوران 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] برههای از تاریخ که به دلیل واقعۀ فرهنگی یا تاریخی خاص، برجسته و متمایز باشد
-
Historic period
دوران تاریخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر دورهای در گذشته که ازطریق مدارک نوشتاری قابل پژوهش باشد
-
Dark Ages
دوران تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورههای بلافصل بعد از سقوط تمدنها یا زمانیکه مدارک باستانشناختی مربوط به آن، در مقایسه با ادوار پیشین، به دورهای از انحطاط اشاره دارد
-
erathem
دورانسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعهسنگهایی که در یک دوران تشکیل شدهاند
-
دَوران واریماکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← دَوران بیشینورد
-
دوران زدن
لغتنامه دهخدا
دوران زدن . [ دَ / دُو زَ دَ ] (مص مرکب ) چرخ زدن . گردیدن . چرخیدن . گردش کردن . دور زدن . گشتن : مردمان را کتخدایی در بدر افکنده است همچو پرگار از برای جفت دوران می زنند.اشرف (از آنندراج ).
-
دوران کردن
لغتنامه دهخدا
دوران کردن .[ دَ / دَ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گردش کردن . چرخیدن .گردیدن . دور زدن . چرخ زدن . گرد گردیدن : چودید گردون دوران شاه در میدان همی نیارد آن روز هیچ دوران کرد. مسعودسعد.تو آن شهی که فلک تا ترا همی بیندنگردد و نکند بی مراد تو دوران . امیرمعز...
-
دوران خدای
لغتنامه دهخدا
دوران خدای . [ دَ / دُو خ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) زناکار وروسپی باره . (ناظم الاطباء). فاسق و فاجر را گویند.
-
دوران سرون
لغتنامه دهخدا
دوران سرون . [ س َ ] (اِخ ) پادشاه جادویان که باشت زرتشت پیغمبر معاصر بود و چون می دانست که این پیغمبر آیین وی را بر هم خواهد زد به خیال کشتن او بود. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ).
-
دوران محله
لغتنامه دهخدا
دوران محله . [ دَ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان . دارای 190 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ خشک لات و چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
دوران مستی
دیکشنری فارسی به عربی
سکران
-
دوران خون
دیکشنری فارسی به عربی
توزيع
-
دوران کمال
دیکشنری فارسی به عربی
خريف
-
دوران کامل
دیکشنری فارسی به عربی
صورة