کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوران کامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
revolutions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انقلاب، چرخش، دور، دوران، شورش، گردش، دوران کامل، حرکت انقلابی، دور موتور، واگشت، اشوب
-
ماموت
لغتنامه دهخدا
ماموت . (اِ) کلمه ای است روسی ، مأخوذ از زبان مردم سیبری . فیل فسیل شده ٔ عهد چهارم معرفةالارضی است که اجساد کامل این حیوان در میان یخهای سیبری بدست آمده . پوست این حیوان پوشیده از پشم هائی همانند پشم گوسفند است . عاج یا وسیله ٔ دفاعی این حیوان بزرگ...
-
فترة
دیکشنری عربی به فارسی
فاصله , مدت , فرجه , ايست , وقفه , فترت , خلا ل , دوره , موقع , گاه , وقت , روزگار , عصر , گردش , نوبت , مکث , نقطه پايان جمله , جمله کامل , قاعده زنان , طمث , حد , پايان , نتيجه غايي , کمال , منتهادرجه , دوران مربوط به دوره بخصوصي
-
صورة
دیکشنری عربی به فارسی
مجسمه , تمثال , شکل , پنداره , شمايل , تصوير , پندار , تصور , خيالي , منظر , مجسم کردن , خوب شرح دادن , مجسم ساختن , نقاشي , عکس , عکس برداشتن از , عکسبرداري کردن , عکس يا تصوير صورت , تصوير کردن , شورش يا طغيان کردن , اظهار تنفر کردن , طغيان , شورش ...
-
period
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوره زمانی، دوره، مدت، زمان، عصر، مرحله، مدتی، پایان، نقطه، روزگار، نوبت، وقت، گاه، گردش، حد، موقع، فرجه، کمال، نتیجه غایی، منتها درجه، طمی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، ایست، دوران مربوط به دوره بخصوصی
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ی َ ] (اِخ ) ابن شجره ٔ رهاوی ، از فرمانروایان بزرگ ونامدار و شجاع دوران اموی و از یاران معاویه بود. معاویه او را به سرکردگی سه هزار سپاه به مکه فرستاد و او آنجا را گشود. یزید در یکی از جنگها به سال 58 هَ . ق . کشته شد. (از اعلام زرکلی ج 7). و...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) موسی از رجال دوران سلطان معزالدین بهرامشاه بن اقتمش . خواندمیر در حبیب السیر در ترجمه ٔ احوال بهرامشاه آرد:... بدرالدین سنقر بجهتی بدهلی باز آمد و سلطان از وی خایف شده بحبس آن کامل عقل و سید تاج الدین موسی که ا...
-
ربیعبن زیاد
لغتنامه دهخدا
ربیعبن زیاد. [ رَ ع ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بن سفیان بن ناشب عبسی . یکی از بزرگان و نوابغو شجاعان دوران جاهلیت عرب بود. او را کامل نیز می گفتند. او شاعر بود و پیش نعمان بن منذر رفت . در حدود سال 30 پیش از هجرت درگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به ع...
-
زیادةا
لغتنامه دهخدا
زیادةا. [ دَ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن الاغلب . از پادشاهان دولت بنی غالب (اغلبیه ) در مغرب (... - 223 هَ . ق .) که بعد از فوت برادرش عبداﷲ (201 هَ . ق .) به پادشاهی رسید. در دوران حکومتش در اغلب شهرها آشفتگی بوجود آمد و فتنه ها برخاست و جزتو...
-
تمیم
لغتنامه دهخدا
تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن المعزبن بادیس الصنهاجی (422-501 هَ . ق )، از ملوک دولت صنهاجیه است وی از جانب پدر به ولایت مهدیه رسید (445 هَ .ق ) و سپس در سال 454 هَ . ق . بعد از وفات پدر پادشاه شد و در دوران سلطنت با جنگها و اختلالهای فراوانی روبرو گردید...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن طثریةبن سلمه ، مکنی به ابوالمکشوح ، از مشاهیر شعرای عرب و اشعارش در حماسه و اغانی مذکور است .ابوالفرج اصفهانی دیوان وی را گرد آورد و مرتب نمود. وی به قبیله ٔ قشیر منسوب بود و عزت و احترام کامل داشت و به شجاعت و سخاوت معروف و ...
-
مصطفی پاشاکمال
لغتنامه دهخدا
مصطفی پاشاکمال . [ م ُ طَ فا ک َ ] (اِخ ) رئیس حزب وطنی در مصر و مؤسس روزنامه ٔ اللواء. وی در سال 1874م . در قاهره به دنیا آمد و در دوران تحصیل مقدماتی استعداد و نبوغ شگفت انگیزی از خود نشان داد و بعد وارد دانشکده ٔ حقوق شد. پس از پایان تحصیلات عالی...
-
تایلر
لغتنامه دهخدا
تایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) بروک . ریاضی دان مشهور انگلیسی است که در سال 1685 م . در «ادمونتون » متولد شد و بسال 1731 در «لندن » درگذشت . وی مدتی از دوران اولیه ٔ زندگی خود را بترتیب ، صرف مطالعه در موسیقی ، نقاشی ، علم حقوق ، فلسفه ، فیزیک و هندسه کرد و د...
-
صفی قلی بیگ
لغتنامه دهخدا
صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: صفی قلی بیگ چرکس ولد قراخان . ایشان از اعاظم چرکسند. والد ایشان بوسیله ٔ حسن خدمات بیگلربیگی شیروان شده بعد از آن معزول شده استرآباد به او عنایت شد در آن حین خبطی بدماغ او راه یافته خود را کشت . اخل...
-
مخروط
لغتنامه دهخدا
مخروط. [ م َ ] (ع ص ) خراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوست کنده شده و رندیده شده . (ناظم الاطباء). تراشیده : آبگینه های بغدادی مجرود و مخروط دیدم که از آن بغدادی به دیناری خریده بودند که به سه درم فروختند. (تاریخ بی...