کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دود و دَم ه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دٌوْدُ
لهجه و گویش گنابادی
douwdo در گویش گنابادی یعنی دویدن ، با سرعت زیاد حرکت کردن روی پاها ، عجله کردن
-
snow smoke
برفدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← پرچمبرف
-
دود بررفتن
لغتنامه دهخدا
دود بررفتن . [ ب َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دود برآمدن . دود برشدن . دود برخاستن . (یادداشت مؤلف ). || بلند شدن آه : نه باران همی آید از آسمان نه برمی رود دود فریاد خوان .سعدی (بوستان ).
-
دود خاستن
لغتنامه دهخدا
دود خاستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دود برخاستن . دود بلند شدن . دود برآمدن . (یادداشت مؤلف ) : سرو دودی است که از آتش دل خاسته است تا که زد از نفس گرم به بستان آتش . صائب .رجوع به دود برخاستن شود.
-
water smoke
آبدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← بخارمه
-
استعمال دود
دیکشنری فارسی به عربی
دکان
-
اهل دود
دیکشنری فارسی به عربی
مدخن
-
دود دادن
دیکشنری فارسی به عربی
دخن , دکان
-
دود کباب
لهجه و گویش تهرانی
دل خوش کنک
-
secondhand smoke, environmental tobacco smoke
دود دست دوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] دود ناشی از مصرف سیگار در محیط که برای فرد غیرسیگاری آثار سوء دارد
-
دود خشب الصنوبر
لغتنامه دهخدا
دود خشب الصنوبر. [ دو دِ خ َ ش َ ب ُص ْ ص َ ن َ / نُو ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دودالصنوبر. دودالشجرالصنوبر. (یادداشت مؤلف ).
-
دود یا بوی قوی
دیکشنری فارسی به عربی
رائحة کريهة
-
سبیل دود دادن
لهجه و گویش تهرانی
تنبیه کردن
-
دود چراغ خوردن
لهجه و گویش تهرانی
زحمت کشیدن،درس خواندن
-
دود چراغ خورده
لهجه و گویش تهرانی
کسی که با زحمت تحصیل کرده