کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دود دادن سرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دود دادن سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← دودی کردن سرد
-
واژههای مشابه
-
دٌوْدُ
لهجه و گویش گنابادی
douwdo در گویش گنابادی یعنی دویدن ، با سرعت زیاد حرکت کردن روی پاها ، عجله کردن
-
گاه دود
لغتنامه دهخدا
گاه دود. (اِ مرکب ) دود کوره : پیری مرا بزرگری افکند ای شگفت بی گاه دود زردم و همواره سرف سرف . کسائی (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).در لغت فرس اسدی چ مرحوم اقبال ص 245 از قول کسائی چنین آمده : بی گاه و دود زردم و هموار سرف سرف .
-
گران دود
لغتنامه دهخدا
گران دود. [ گ ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از ابر سیاه و تیره . (برهان ) (آنندراج ). || نِزم و آن بخاری باشد غلیظ و ملاصق زمین . (برهان ).
-
کاه دود
لغتنامه دهخدا
کاه دود. (اِ مرکب ) دود که از سوختن کاه برخیزد. دود که از آتش افکندن در کاه برآید : گلشن چو کرد مرد در او کاهدودگلخن شود ز دود سیه گلشنش . ناصرخسرو.|| در قدیم رسم بود که اگر داینی دین خود را نمی پرداخت طلبکار مقداری کاه بر در خانه ٔ او می آورد و دود ...
-
exhaust chamber, expansion chamber
محفظۀ دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] در موتورهای دوزمانه، محفظهای در مسیر خروجی دود که با حفظ پسفشار عملکرد موتور را بهبود میبخشد
-
smoke tunnel
تونل دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تونل بادی که دارای تجهیزات تخلیه و به جریان انداختن دود یا گازِ قابلمشاهده است
-
exhaust manifold
چندراهۀ دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چندراههای که دود حاصل از احتراق را به لولۀ اگزوز هدایت میکند
-
snow smoke
برفدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← پرچمبرف
-
exhaust port
دریچۀ دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] دریچهای در سرسیلندر که گاز خروجی را به چندراهۀ دود هدایت میکند
-
exhaust valve, outlet valve
سوپاپ دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سوپاپی که با باز شدن آن دود حاصل از احتراق از سیلندرها خارج میشود
-
fumigant
سمدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مادهای جامد یا مایع که از بخار آن برای از بین بردن آفتها استفاده میشود
-
liquid smoke
دود مایع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آب یا روغن حاوی عصارۀ دود حاصل از سوختن چوب، معمولاً چوب بلوط یا افرا، که عطر و طعم دودی در مواد غذایی ایجاد میکند
-
دود افکندن
لغتنامه دهخدا
دود افکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص مرکب ) دود برافکندن . دود برانگیختن . دود برآوردن . || کنایه از جادویی است : به دود افکندن آن زلف سرکش که چون دودافکنان در من زد آتش . نظامی .رجوع به دودافکن و دودافکنی شود.