کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دود برخاستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اهل دود
دیکشنری فارسی به عربی
مدخن
-
دود بُو
لهجه و گویش گنابادی
dod bouw در گویش گنابادی یعنی گرفتن بوی دود به انسان یا چیزی و بوی دود دادن
-
دود دادن
دیکشنری فارسی به عربی
دخن , دکان
-
دود شدن
لهجه و گویش تهرانی
از بین رفتن، انگاری دود شد و رفت هوا
-
دود کباب
لهجه و گویش تهرانی
دل خوش کنک
-
مث دود
لهجه و گویش تهرانی
سریع، گذرا، تند و چابک رفتن
-
exhaust camshaft, exhaust cam, exhaust valve cam
میلبادامک دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] در موتورهای دومیلبادامکبالا (DOHC)، میلبادامکی که سوپاپهای دود را باز و بسته میکند
-
exhaust pressure regulator,EPR, exhaust pressure governor
تنظیمگر فشار دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] افزارهای برای افزایش پسفشار دود با هدف هدایت بهتر آن به سامانۀ برگشت دود
-
exhaust back pressure,back pressure
پسفشار دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هرگونه فشاری که مانع از خروج دود از موتور میشود
-
exhaust header
چندراهۀ لولهای دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چندراهۀ دودی که لولههای خروجی از دریچههای دود سیلندرها یکبهیک به آن وصل میشوند و لولۀ اگزوز به آن متصل است
-
exhaust-gas recirculation, EGR
سامانۀ برگشت دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سامانهای که با هدف کاهش آلایندههای موتور (NOx) بخشی از گازهای خروجی موتور را به ورودی سیلندر هدایت میکند
-
exhaust gas recirculation valve
دریچۀ برگشت دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] دریچهای که برگشت دود را به جریان ورودی مخلوط هوا و سوخت امکانپذیر میسازد
-
insecticidal smoke
دود حشرهکُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گاز حاصل از تصعید حشرهکش جامد
-
دود دادن سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← دودی کردن سرد
-
دود دادن گرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← دودی کردن گرم