کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوده 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
combustion residue
دوده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] کربن و دیگر رسوبات برجایمانده از فرایند احتراق
-
واژههای مشابه
-
دودة
لغتنامه دهخدا
دودة. [ دو دَ ] (ع اِ) کرم . (زمخشری ) واحد دود؛ یعنی یک کرم . (ناظم الاطباء). یکی کرم . ج ، دیدان و دود. (از غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کرم . ج ، دود. (دهار). حشره ٔ درازی است مانند کرم ابریشم . ج ، دود و دیدان . (از اقرب الموارد). رجوع به...
-
جستوجو در متن
-
soot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوده، دوده بخاری، رنگ سیاه دوده، دوده زدن
-
smutty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسموتی، شبیه دوده، دوده زده، با دوده لکه دار شده
-
smuttiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
smuttiest، شبیه دوده، دوده زده، با دوده لکه دار شده
-
lampblack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چراغ قوه، دوده، دوده چراغ، سیاه یکدست
-
doodah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوده
-
خرمگس
دیکشنری فارسی به عربی
دودة
-
خزنده
دیکشنری فارسی به عربی
دودة
-
لولیدن
دیکشنری فارسی به عربی
دودة
-
کرم پنیر
دیکشنری فارسی به عربی
دودة
-
مارپیچ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دودة
-
دیدَه
لهجه و گویش بختیاری
dida دوده.