کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دودآهنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دودآهنگ
/dud[']āhang/
معنی
۱. دودکش؛ تنوره: ◻︎ حجرهای با چهار دودآهنگبر دل و دیده چون نباشد تنگ (نظامی۴: ۷۳۵).
۲. تنورۀ بالای گلخن یا مطبخ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دودآهنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) دودکش ، تنوره .
-
دودآهنگ
لغتنامه دهخدا
دودآهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنج . (ناظم الاطباء) (از برهان ). فکژ. دودکش . داخنه . دوددان . همان دودآهنج است به هر دو معنی آن . (یادداشت مؤلف ). به معنی دودکش است چه یک معنی آهنگ کشیدن است و آن سوراخی است که در حمام ها و مطبخها و بخاریها گذارند...
-
دودآهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دودآهنج، دودهنگ، دودهنج› [قدیمی] dud[']āhang ۱. دودکش؛ تنوره: ◻︎ حجرهای با چهار دودآهنگبر دل و دیده چون نباشد تنگ (نظامی۴: ۷۳۵).۲. تنورۀ بالای گلخن یا مطبخ.
-
جستوجو در متن
-
دودهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dudhanj = دودآهنگ
-
دودهنج
لغتنامه دهخدا
دودهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودهنگ . دودآهنج . دودآهنگ . (از ناظم الاطباء) (از برهان ). همان دودآهنگ است . (آنندراج ). رجوع به دودآهنج و دودآهنگ در همه ٔ معانی شود.
-
دودکش
واژگان مترادف و متضاد
تنوره، دودآهنگ
-
دودآهنج
لغتنامه دهخدا
دودآهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنگ . (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). دوددان . رجوع به دودآهنگ شود.
-
فکژ
لغتنامه دهخدا
فکژ. [ ف َ ] (اِ) فکز. دودآهنگ . دودکش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فکز شود.
-
دوددان
لغتنامه دهخدا
دوددان . (اِمرکب ) گلخن حمام . (لغت محلی شوشتر در ذیل ماده ٔ دیدان ). || دود آهنگ . رجوع به دودآهنگ شود.
-
دودهنگ
لغتنامه دهخدا
دودهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنگ . دودهنج .دودآهنج . (از ناظم الاطباء) (از برهان ) : آن جنت ارم بین چون دودهنگ نمرودوآن کعبه ٔ کرم بین چون بادیه مشمر. شرف شفروه .کآن باز را که قله ٔ عرش است جای آن در دودهنگ خاک خطا باشد آشیان . خاقانی .رجوع به دود...
-
دودکش
لغتنامه دهخدا
دودکش . [ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) نفس کش . (ناظم الاطباء). دودآهنگ . دودآهنج . رجوع به دودآهنگ شود. || روزن مطبخ که فکر یا فکز نیز گویند. (ناظم الاطباء). روزن مطبخ و حمام و جز آن . (از لغت فرس اسدی ) (از آنندراج ) (از غیاث ). روزن مطبخ و گرمابه و دیگد...
-
اخطی
لغتنامه دهخدا
اخطی . [ اَ ] (اِخ ) در ترمذ امیری بود ظالم اخطی نام ، چندان آه آبستن متظلمان بدین دودآهنگ دخانی آسمان برآمد که ملایکه بوکیل داری دعوات مظلومان برخاستند. روزی جشنی ساخته بود و آب آتش رنگ نوش میکرد، ناگاه قدری از آن در حلق او جست و در گلوی او گرفت ، و...
-
بادهنج
لغتنامه دهخدا
بادهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنگ . معرب بادآهنگ مرکب از کلمه ٔباد و آهنگ بمعنی کشیدن . دودکش . هواکش . و رجوع به بادآهنج شود. دزی آرد: مرادف بادنج است بمعنی هواکشی که شبیه به دودکش بخاریست و برای تصفیه ٔ هوا بکار رود: بادهنج الی جانب المطبخ . (دزی...
-
دوده
لغتنامه دهخدا
دوده . [ دو دَ / دِ ] (ص نسبی ) منسوب به دود. هرچه نسبت به دود داشته باشد.دودی . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) سیاهی که از سوختن هیمه یا روغن یا نفت و جز آن بر دیوار و سقف و یا جای دیگر بندد یا سیاهی که بر سقف و امثال آن از دود چراغ و غیره پدید آید...