کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
slopworks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
slopworks، لباس دوخته، دوخته فروشی
-
dwined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخته شده
-
dowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخته شده
-
dutched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخته شده
-
dovened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخته شده
-
ندوخته
لغتنامه دهخدا
ندوخته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) دوخته ناشده . نادوخته . مقابل دوخته . رجوع به دوخته شود.
-
sailmaker's whipping
سربندی بادبانساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← سربندی دوخته
-
sutured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخته شده، دوختن
-
پرندین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پرند) ‹پرندینه› [قدیمی] parandin چیزی که از حریر دوخته یا ساخته شده باشد.
-
دکمه
واژهنامه آزاد
چیزی که بر روی لباس دوخته می شود
-
مخیط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دوخته شده .
-
twined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخته شده، بهم بافتن، در بر گرفتن
-
stitched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوخته شده، بخیه زدن
-
چرمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چرم) ‹چرمین، چرمینه› čarmi ویژگی هرچیزی که از چرم دوخته یا ساخته شده باشد.
-
مطرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مطارف] [قدیمی] me(o)traf جامۀ دوختهشده از خز.