کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دوال پایان
لغتنامه دهخدا
دوال پایان . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نرم پایان . (یادداشت مؤلف ).
-
دوال باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دوالکباز› [قدیمی] davālbāz ۱. کسی که دوالک بازی کند و آن نوعی از بازی و قمار است که با دوال و حلقه و قلاب صورت میگیرد.۲. مکار؛ حیلهباز؛ طرار.
-
دوال پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوالپای› [عامیانه] davālpā کسی که پاهایش لاغر و دراز مانند دوال باشد. Δ در افسانهها گفتهاند که مردمی هستند در بیابانها و جنگلهای هند دارای پاهای دراز و باریک مانند دوال که نمیتوانند راه بروند و هرگاه یکی از آنها کسی را ببیند بر پش...
-
دُوال پا
لهجه و گویش بختیاری
duâl-pâ نام شخصیتى افسانهاى که کوه و دشت رابه سرعت مىپیماید.
-
دوآل پا
واژهنامه آزاد
آدم قدبلند پادراز/ لنگ دراز
-
دنگ و دوال
لغتنامه دهخدا
دنگ و دوال . [ دَ گ ُ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دوالی و ریسمانی است که بر آن زنگوله ٔ بسیار آویزند و مسخرگان خاصه غلامان عباسی به کمربندند بطوری که زنگوله ها بر کفل و دور کمر آویخته ماند و به همان قسم رقص کنند و اصول آورند. (لغت محلی شوشتر). || کن...
-
مث دوال پا
لهجه و گویش تهرانی
آدمهای سمج
-
واژههای همآوا
-
دوئل
فرهنگ فارسی معین
(دُ ئِ) [ فر . ] (اِ.) جنگ تن به تن بین دو تن به تلافی توهین و اعادة حیثیت .
-
دوئل
لغتنامه دهخدا
دوئل . [ ءِ ] (فرانسوی ، اِ) جنگ تن به تن که دو تن به تلافی توهین و اعاده ٔ حیثیت کنندبا شمشیر یا طپانچه یا شلاق و غیره و این رسم سابقاًدر ممالک غربی معمول بود. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
دوئل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: duel] ‹دوول› du'el جنگ تنبهتن برای تلافی اهانت و اعادۀ شرف که در گذشته معمول بود.
-
دُوال
لهجه و گویش بختیاری
duâl دَوال.
-
جستوجو در متن
-
آسره
فرهنگ واژههای سره
دوال
-
دوبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dobāl = دوال
-
دوالی
لغتنامه دهخدا
دوالی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دوال . آنچه از دوال باشد. دوالین . || آنکه با دوال کار دارد. || حیله گر. مکار. || شعبده باز. (از برهان ).