کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوالک بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوالک بازی
/davālakbāzi/
معنی
۱. نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت میگیرد. به این طریق که دوال یا تسمۀ کمربند را مانند حلقه به هم میپیچند و طرف بازی باید سیخ یا میلهای را چنان در میان یکی از حلقهها قرار بدهد که وقتی حریف دوال یا تسمه را میکشد سیخ در وسط تسمه بماند که در این صورت برنده است و اگر تسمه را کشید و به سیخ گیر نکرد آنکه سیخ را در دست دارد باخته حساب میشود.
۲. (حاصل مصدر) [مجاز] مکروحیله؛ حقهبازی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوالک بازی
لغتنامه دهخدا
دوالک بازی . [ دَ ل َ ] (حامص مرکب ) دوال بازی . (برهان ) (جهانگیری ). نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت گیرد و آن چنان است که مقامران دوال را دولا پیچند و به نوعی تاه ساخته و پیچ داده بر زمین نهند و سپس دوال از آهن به دست دوال زننده دهن...
-
دوالک بازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [قدیمی] davālakbāzi ۱. نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت میگیرد. به این طریق که دوال یا تسمۀ کمربند را مانند حلقه به هم میپیچند و طرف بازی باید سیخ یا میلهای را چنان در میان یکی از حلقهها قرار بدهد که وقتی حریف دوال...
-
واژههای مشابه
-
دوالک باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) حیله ورزیدن ، مکر کردن .
-
دوالک باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) حیله گر.
-
دوالک پا
لغتنامه دهخدا
دوالک پا. [ دَ ل َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوال پا. صاحب پای پیچان و باریک را گویند. و رجوع به دوال پا شود.
-
دوالک باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] davālakbāz دوالباز؛ کسی که دوالکبازی کند: ◻︎ رگ آن خون بر او دوالانداز / راست چون زنگی دوالکباز (نظامی۴: ۵۷۳).
-
دوالپا،دوالک پا
لهجه و گویش تهرانی
موجود افسانه ای باپاهای تسمه مانند که کنار جاده با خواهش کول افراد شده ،سپس پاهایش دورآنها پیچیده و آنها را تا حد مرگ میدوانده.
-
جستوجو در متن
-
دوال بازی
لغتنامه دهخدا
دوال بازی . [ دَ ] (حامص مرکب ) نوعی قمار که تسمه را پیچیده میلی از آن می گذرانند. (غیاث ) (از بهار عجم ). دوالک بازی . || حیله و مکر و دغابازی : ای صوف مشو غره به خندیدن شرب کو با تو سر دوال بازی دارد. نظام قاری .رجوع به دوالک بازی شود.
-
دوال باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دوالکباز› [قدیمی] davālbāz ۱. کسی که دوالک بازی کند و آن نوعی از بازی و قمار است که با دوال و حلقه و قلاب صورت میگیرد.۲. مکار؛ حیلهباز؛ طرار.
-
دوال باز
لغتنامه دهخدا
دوال باز. [ دَ ] (نف مرکب ) دوالک باز. شخصی که دوالی و حلقه و قلابی دارد به نوعی مردم را فریب می دهد و زر ایشان می برد. (برهان ). || دغاباز. (غیاث ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از حیله باز و مکار. (لغت محلی شوشتر). دغاباز و محیل است و آن...
-
زراقی
لغتنامه دهخدا
زراقی . [ زَرْ را ] (حامص ) حیله گری . شیادی . خدعه گری : با معجز انبیا چه باشدزراقی و بازی دوالک . ابوالفرج رونی .نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت که خود را بر تو می بندم به سالوسی و زراقی . سعدی .پایمال معاشرت کردم هرچه سالوس بود و زراقی . سعدی ....
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (فعل امر) امر به بازی کردن ، یعنی بباز و بازی کن . (برهان ) (دِمزن ). صیغه ٔ امر از باختن و بازیدن . (غیاث ). امر به باختن . (رشیدی ). امر از بازیدن است . (جهانگیری ) (شعوری ج 1 ورق 165). || (نف مرخم ) مخفف بازنده . بازی کننده . که دوست گیرد. عا...
-
انبیا
لغتنامه دهخدا
انبیا. [ اَم ْ ] (از ع ، اِ) ج ِ نبی ٔ. پیغمبران و وخشوران . (ناظم الاطباء).ج ِ نبی ّ : با معجز انبیا چه باشدزراقی و بازی دوالک ؟ ابوالفرج رونی .لا را ز لات بازندانی به کوی دین گر بی چراغ عقل روی راه انبیا. خاقانی .بجایی که دهشت خورند انبیاتوعذر گنه ...