کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دواسازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دواسازی
لغتنامه دهخدا
دواسازی . [ دَ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل دواساز. داروسازی . صیدلة. صیدنة. داروگری . (یادداشت مؤلف ). صنعت ترکیب ادویه . (ناظم الاطباء) || (اِ مرکب ) محل و مغازه ٔ دواساز. داروسازی . محل ساختن دوا.
-
جستوجو در متن
-
اونگان
لغتنامه دهخدا
اونگان . [ اُ ] (اِ) باصطلاح دواسازی هر ماده ٔ دسم و سفت و غلیظی که بروی جزء معلول تمریخ کنند مانند اونگان خاکستری . (ناظم الاطباء).
-
تعفین
لغتنامه دهخدا
تعفین . [ ت َ ] (ع مص ) برگردانیدن بو و مزه ٔ گوشت را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تغییر بوی گوشت . (از اقرب الموارد). || مأخوذ از عربی . تخمیر. (ناظم الاطباء). || به اصطلاح دواسازی خیساندن دارویی را در شراب و سرکه و الکل و عرق کشمش و جز آن در مد...
-
امولسیون
لغتنامه دهخدا
امولسیون . [ اِ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح دواسازی ، هر داروی مرکب مایع و شیرمانندی که جهت آشامیدن مریض ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). اگر دانه های روغن دار را با کمی آب در هاون صلایه کنند و توده ٔ خمیری شکل حاصل را با آب بسایند مایع شیری شکلی بدس...
-
علوم
لغتنامه دهخدا
علوم . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِلم . دانشها. رجوع به علم شود : علوم عالم دانم ولیکن اندر عصراگر دو مردم دانم بدان که نادانم . مسعودسعد.- علوم آثار علوی ؛ علم به افلاک و حرکات فلکی و آثار آنها، و امور و حوادث جوی و نجوم است . (فرهنگ علوم عقلی ص 411، از م...
-
اکسیر
لغتنامه دهخدا
اکسیر. [ اِ ] (معرب ، اِ) به اصطلاح کیمیاگران جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند و چنین جوهری وجود خارجی ندارد و فرض محض است . (از مؤید الفضلاء) (از آنندراج ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). ک...
-
حاوی
لغتنامه دهخدا
حاوی . (اِخ ) نام کتاب معروف محمد زکریا که آنرا «الجامع الحاصر لصناعة الطب » و «حاصر صناعة الطب » و «الجامعالکبیر» و «الجامع» نیز نامند. کتاب الحاوی اعظم و اهم کتب مؤلفه ٔ محمدبن زکریای رازی است ، ابن العمید وزیر رکن الدوله ٔ دیلمی بعد از وفات رازی ...
-
کابل
لغتنامه دهخدا
کابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز و پر آب و جمعیت آن در حدود 150000 تن است . (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ لغت کابل بنقل از دائ...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...