کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دواری
/davāri/
معنی
مسکوک زر که در قدیم رایج بوده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دواری
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی » بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم ).
-
دواری
لغتنامه دهخدا
دواری . [ دَ ] (اِ) زری بوده است رایج از طلا که هر یک از آن به پنج شیانی خرج می شده و شیانی زری بوده از طلای ده هفت به وزن یک درهم . (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) در بیت ذیل معنی کلمه روشن نیست : زآنگونه که از جوشن خرپشته خدنگش بیرون نشود ...
-
دواری
لغتنامه دهخدا
دواری . [ دَوْ وا ] (ص نسبی ) دایره ای . شکل دواری وا شکل دایره ای . (ناظم الاطباء).
-
دواری
لغتنامه دهخدا
دواری . [ دَوْ وا ] (ع ص ، اِ) روزگار دورکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
-
دواری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] davāri مسکوک زر که در قدیم رایج بوده.
-
واژههای مشابه
-
winch skidding
چوبکِشی دوّاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی چوبکِشی با استفاده از دوّار
-
جستوجو در متن
-
reference spheroid
کُرهوار مرجع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بیضوی دوّاری برای تقریبزنی زمینوار
-
warping winch, mooring winch
دوّار پالکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دوّاری که در هنگام پالکشی و کشیدن و محکم کردن طنابها از آن استفاده میکنند
-
warping capstan, gypsy capstan, gypsy
دوّار عمودی پالکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دوّاری عمودی که در هنگام پالکشی و کشیدن و محکم کردن طنابها از آن استفاده میکنند
-
loading winch
دوّار بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دوّاری که بر روی کامیون حملونقل نصب میشود و برای بار زدن گِردهبینه به کامیون از آن استفاده میشود
-
هدام
لغتنامه دهخدا
هدام . [ هَُ ] (ع اِ) دُوَران سر که از سواری کشتی عارض شود. (منتهی الارب ). دواری که انسان را به دریا عارض شود. (اقرب الموارد). بیماری دریا. دریا گرفتگی . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
سیمان
لغتنامه دهخدا
سیمان . (فرانسوی ، اِ) سمنت . سیمان مصنوعی مخلوطی است از 40% خاک رس و 60% سنگ آهک ، که آنرادر کوره های دواری می پزند. ظرفهای پخت سیمان استوانه های دواری هستند به ارتفاع 63 متر و بقطر 2/4 متر. سیمان با شعله های زغال گرم میشود و پس از درست شدن درظرفی م...
-
ذنن
لغتنامه دهخدا
ذنن . [ ذِ ن ُ ] (اِخ ) ایزُوری . امپراطور روم شرقی (574 - 491 هَ . ق .) وی اصلاً از مردم ایزر است و داماد لئون اوّل بود و سپس با فرزند جوان او یعنی لئون دوم در امپراطوری شرکت یافت و بزودی تنها حکومت را در دست گرفت و به علت منفوریت عامه خدعه های ملکه...