کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
دوعة
لغتنامه دهخدا
دوعة. [ ع َ ] (ع اِ) واحد دوع ؛ یعنی یک دوع .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به دوع شود.
-
دواة
لغتنامه دهخدا
دواة. [ دَ ] (ع اِ) سیاهی دان . ج ، دَواً، دِوی ّ و دُوی ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دوات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوات شود. || پوست حنظل . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پوست دانه ٔ انگور. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || پوست خرب...
-
دُوات
لهجه و گویش بختیاری
duât دَوات.
-
جستوجو در متن
-
inkstand
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوله پشتی، جای قلم و دوات، دوات، امه، مرکبدان
-
inkstands
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرم ها، جای قلم و دوات، دوات، امه، مرکبدان
-
مرکبدان
واژگان مترادف و متضاد
دوات
-
دویت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ دوات] [قدیمی] davit = دوات
-
doat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوات
-
دواء
لغتنامه دهخدا
دواء. [ دَوْ وا ] (ع ص ) دوات فروش . (یادداشت مؤلف ).رجوع به دوات شود.
-
جوهر
فرهنگ واژههای سره
گوهر، دوات
-
محبرة
دیکشنری عربی به فارسی
دوات , مرکبدان
-
دواتگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹دویتگر› [منسوخ] davātgar کسی که دوات میسازد.
-
خوالستان
لغتنامه دهخدا
خوالستان . [ خوا / خا ل ِ ] (اِ مرکب ) دوات مرکب . دوات تحریر. دوات سیاهی . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بتازی محبره . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
مرکب
فرهنگ واژههای سره
آمیخته، ه مکرد، دوات، رهوار