کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَه ْ دَه ْ ] (ق مرکب ) ده تا ده تا. || (ص مرکب ) زر بی عیب و خالص .(از برهان ) (آنندراج ). طلا و زر خالص تمام عیار بی عیب . دهدهی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به دهدهی شود.
-
گرده ده
لغتنامه دهخدا
گرده ده . [ گ ِ دَده ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچ تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 7هزارگزی جنوب بخش و 5هزارگزی راه شوسه ٔ میانه به تبریز. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است . آب آنجا از سرچشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل...
-
نوجه ده
لغتنامه دهخدا
نوجه ده . [ ن َ ج ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز، در 15 هزارگزی شمال اسکو و 8 هزارگزی جاده ٔ تبریز به اسکو، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 506 تن سکنه دارد. آبش از بارانلو، محصولش غلات و حبوبات و کشمش و بادام و ...
-
نوجه ده
لغتنامه دهخدا
نوجه ده . [ ن َ ج ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر، در 8500گزی جنوب هریس و 26 هزارگزی جاده ٔ تبریز به اهر، در جلگه ٔمعتدل هوائی واقع است و 352 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و سردرختی ، شغل اهالی زراعت و گله دار...
-
هفت ده
لغتنامه دهخدا
هفت ده . [ هََدِه ْ ] (اِ مرکب ) هفت آسمان . || هفت اقلیم .(برهان ). هفت ده خاکی . هفت رقعه ٔ ادکن : کعبه ٔ جان زآنسوی نه شهر جوی و هفت ده کاین دو جا را نفس امیر و طبع دهقان دیده اند. خاقانی .بر در این هفت ده قحط وفاست راه شهرستان جان خواهم گزید. خاق...
-
دره ده
لغتنامه دهخدا
دره ده . [ دَرْ رَ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایتوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی شمال نورآباد و 11هزارگزی خاورراه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . آب آن از سراب بادآور و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ده احمد
لغتنامه دهخدا
ده احمد. [ دِه ْ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان . واقع در 14هزارگزی خاور زرند. سکنه ٔ آن 110 تن می باشد. آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده اصغر
لغتنامه دهخدا
ده اصغر. [ دِه ْ اَ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 591 تن سکنه است . آب آن از قنات و رودخانه محلی و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
ده باغ
لغتنامه دهخدا
ده باغ . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 66هزارگزی شمال باختری مشهد دارای 124 تن سکنه است . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ده باغ
لغتنامه دهخدا
ده باغ . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم . واقع در 74هزارگزی جنوب خاوری راین . سکنه ٔ آن 150 تن و آب آن از چشمه و رودخانه وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده باغ
لغتنامه دهخدا
ده باغ . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 48هزارگزی شمال باختری کرمانشاه . سکنه ٔ آن 150 تن می باشد. آب آن از سراب ایوان تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 30هزارگزی شمال خاوری کرمان . دارای 450 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 145هزارگزی جنوب خاوری کهنوج . سکنه ٔ آن 150 تن می باشد. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سورمق بخش مرکزی شهرستان آباده . واقع در 27هزارگزی جنوب خاور آباده . سکنه ٔ آن 96 تن می باشد. آب آنجا از قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میمند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 35هزارگزی شمال خاور فیروزآباد. سکنه ٔ آن 898 تن و آب آن از چشمه و قنات است . این قریه را علیا نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).