کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده کهنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 6هزارگزی جنوب باختری سی سخت . دارای 300 تن سکنه می باشد. آب آن از رودخانه تأمین می شود. ساکنین از طایفه بویراحمد تا مرادی هستند. (از فرهنگ جغرا...
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی شمال خاوری ایذه . دارای 300 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 30هزارگزی شمال باختربرازجان . سکنه ٔ آن 1267 تن . آب آن از چاه تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فلاورد بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 52هزارگزی جنوب لردگان . دارای 247 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمارج بخش خشت شهرستان کازرون . واقع در 18هزارگزی شمال خاوری کنار تخته . سکنه ٔ آن 311 تن . آب آن از چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 25هزارگزی جنوب اردل دارای 412 تن سکنه می باشد. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند. واقع در 48هزارگزی شمال باختری نهاوند. سکنه ٔ آن 422تن . آب از: رودخانه . ایل ترکاشوند در تابستان برای تعلیف احشام به این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرله بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 35هزارگزی جنوب باغ ملک . دارای 122تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ زنگنه هستند. این آبادی را بنه ها نیز می گویند. (از فره...
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در 6هزارگزی باختری دهدز دارای 238 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیونیج بخش کرند شهرستان شاه آباد. واقع در 20هزارگزی شمال کرند. سکنه ٔ آن 130 تن . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرم بخش گاوبندی شهرستان لار. واقع در 75هزارگزی شمال خاوری گاوبندی سکنه آن 105 تن . آب آن از چاه و باران تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
واژههای مشابه
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَ هِن ْ دَ هِن ْ ] (ع اِ) قولهم الا ده فلاده ؛ یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن ، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی . قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی ؛ ای ان لم تعطالاَ...
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَه ْ دَه ْ ] (ق مرکب ) ده تا ده تا. || (ص مرکب ) زر بی عیب و خالص .(از برهان ) (آنندراج ). طلا و زر خالص تمام عیار بی عیب . دهدهی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به دهدهی شود.
-
عشوه ده
لغتنامه دهخدا
عشوه ده . [ ع ِش ْ وَ / وِ دِه ْ ] (نف مرکب ) عشوه دهنده . فریب دهنده . فریبکار : شه وزیری داشت رهزن عشوه ده کاو بر آب از مکر بربستی گره . مولوی .بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه عشوه ده . سعدی .دنیا زنیست عشوه ده ودلستان ولیک با کس همی...