کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده سفید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ده سفید
لغتنامه دهخدا
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوندپور بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. واقع در 27هزارگزی شمال خاوری شاه آباد. سکنه ٔ آن 150تن . آب آن از نهر چهارزیر تأمین می شود. تابستان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده سفید
لغتنامه دهخدا
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 27هزارگزی شمال باختری نورآباد. دارای 540 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ علهیا هستند و زمستان قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ...
-
ده سفید
لغتنامه دهخدا
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان . واقع در 37هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ اسدآباد. سکنه ٔ آن 215 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده سفید
لغتنامه دهخدا
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی باختر زاغه . دارای 510 تن سکنه است . آب آن از سراب چشمه های آبستان تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ سگوند بوده زمستان قشلاق م...
-
ده سفید
لغتنامه دهخدا
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان دالایی بخش خمین شهرستان محلات . واقع در باخترخمین . آب آن از قنات تأمین می شود.سکنه ٔ آن 297 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
ده سفید
لغتنامه دهخدا
ده سفید. [ دِه ْ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 6هزارگزی خاور الیگودرز. دارای 274 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَ هِن ْ دَ هِن ْ ] (ع اِ) قولهم الا ده فلاده ؛ یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن ، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی . قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی ؛ ای ان لم تعطالاَ...
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَه ْ دَه ْ ] (ق مرکب ) ده تا ده تا. || (ص مرکب ) زر بی عیب و خالص .(از برهان ) (آنندراج ). طلا و زر خالص تمام عیار بی عیب . دهدهی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به دهدهی شود.
-
عشوه ده
لغتنامه دهخدا
عشوه ده . [ ع ِش ْ وَ / وِ دِه ْ ] (نف مرکب ) عشوه دهنده . فریب دهنده . فریبکار : شه وزیری داشت رهزن عشوه ده کاو بر آب از مکر بربستی گره . مولوی .بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه عشوه ده . سعدی .دنیا زنیست عشوه ده ودلستان ولیک با کس همی...
-
کچل ده
لغتنامه دهخدا
کچل ده . [ ک َ چ َ دِ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ رودبار سفلی در نور مازندران . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 150 و بخش انگلیسی ص 111). دهی است از دهستان میان رود سفلای بخش نور در شهرستان آمل . معتدل و مرطوب . سکنه 100 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
کبوترگاه ده
لغتنامه دهخدا
کبوترگاه ده . [ ک َ ت َ دِ ] (اِخ ) دهی از توابع شهرستان آمل . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 153 شود.
-
گله ده
لغتنامه دهخدا
گله ده . [ گ َ ل َ دِ ه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا شهرستان اردبیل که در 19 هزارگزی جنوب باختر آستارا باردبیل واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 341 تن است . آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زر...
-
کهنه ده
لغتنامه دهخدا
کهنه ده . [ ک ُ ن ِ دِه ْ ] (اِخ ) مرکز دهستان فریم است که در بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 3).
-
کیسه ده
لغتنامه دهخدا
کیسه ده . [ س ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرازپی است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 100 تن سکنه دارد. این ده معروف به ناصرآباد می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).