کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نوجه ده
لغتنامه دهخدا
نوجه ده . [ ن َ ج ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانه از بخش شبستر شهرستان تبریز، در 3 هزارگزی جنوب شرقی شبستر و 15 هزارگزی جاده ٔ صوفیان به سلماس ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 1207 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهال...
-
نوجه ده
لغتنامه دهخدا
نوجه ده . [ ن َ ج ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز، در 15 هزارگزی شمال اسکو و 8 هزارگزی جاده ٔ تبریز به اسکو، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 506 تن سکنه دارد. آبش از بارانلو، محصولش غلات و حبوبات و کشمش و بادام و ...
-
نوجه ده
لغتنامه دهخدا
نوجه ده . [ ن َ ج ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر، در 8500گزی جنوب هریس و 26 هزارگزی جاده ٔ تبریز به اهر، در جلگه ٔمعتدل هوائی واقع است و 352 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و سردرختی ، شغل اهالی زراعت و گله دار...
-
نشلان ده
لغتنامه دهخدا
نشلان ده . [ ن ِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه در 28 هزارگزی شمال شرقی ترکمان و 17 هزارگزی راه تبریز به میانه در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 194 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهالی...
-
نقیب ده
لغتنامه دهخدا
نقیب ده . [ ن َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درکاسعیده ٔ بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری ، در 31هزارگزی شمال غربی کیاسر، در منطقه ٔ جنگلی کوهستانی معتدل هوای مرطوبی واقع است و 140 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ورود گرآب ، محصولش برنج و غلات و ارزن ، شغل...
-
نقره ده
لغتنامه دهخدا
نقره ده . [ ن ُ رِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن کیاده ٔ بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان . در 14هزارگزی شمال آستانه ، در جلگه ٔ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 300 تن سکنه دارد.آبش از رودخانه ٔ حسن کیاده از سفیدرود تأمین می شود.محصولش برنج و کنف و ...
-
نه ده
لغتنامه دهخدا
نه ده . [ ن ُه ْ دَه ْ ] (اِ مرکب ) زیور. و آن را ده و نه نیز گویند، چنانکه هر هفت به معنی زیب و آرایش است . (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). زینت . آرایش . پیرایش . (ناظم الاطباء).
-
نیکنام ده
لغتنامه دهخدا
نیکنام ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزرود بخش نور شهرستان آمل در 17هزارگزی غرب بلده و 31هزارگزی خاور جاده ٔ چالوس (حدود کندوان ) و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 700 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ نسن و محصولش غلات ، لبنیات...
-
نیکنام ده
لغتنامه دهخدا
نیکنام ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان لواسان بزرگ بخش افجه ٔ شهرستان تهران . در 10هزارگزی شرق گلندوک ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع شده است و دارای 1322 تن سکنه است . آبش از رودخانه ، محصولش غلات ، بنشن ، و میوه های تابستانی ، شغل اهالی...
-
نیکی ده
لغتنامه دهخدا
نیکی ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) منان . نعمت بخشنده . معطی . نیکی دهش : خداوند نیکی ده و رهنمای خداوند جای و خداوند رای . فردوسی .ولیکن به نیروی گیهان خدای خداوند نیکی ده و رهنمای . فردوسی .به یزدان گرای و سخن زو فزای که اوی است نیکی ده و رهنمای .فردوس...
-
زینت ده
لغتنامه دهخدا
زینت ده . [ ن َ دِه ْ ] (نف مرکب )زینت گر. زینت دهنده . که آراید و پیراید : پنهان شده روی در گلستان زینت ده گلستانم اینست . نظامی .رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
عبدال ده
لغتنامه دهخدا
عبدال ده . [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان ناتل رستاق بخش نور شهرستان آمل .واقع در 19هزارگزی جنوب خاوری سولده . این دهکده در دشت قرار دارد. آب و هوای آن معتدل و مرطوب است و 60تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصولات آن برنج و غلات اس...
-
فام ده
لغتنامه دهخدا
فام ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) بستانکار. طلبکار. وامخواه . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فامدار شود.
-
هفت ده
لغتنامه دهخدا
هفت ده . [ هََ دَه ْ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) هفده . (ناظم الاطباء). رجوع به هفده شود. || آراسته و زینت کرده و زیورپوشیده و مزین . (برهان ) (رشیدی ).
-
هفت ده
لغتنامه دهخدا
هفت ده . [ هََدِه ْ ] (اِ مرکب ) هفت آسمان . || هفت اقلیم .(برهان ). هفت ده خاکی . هفت رقعه ٔ ادکن : کعبه ٔ جان زآنسوی نه شهر جوی و هفت ده کاین دو جا را نفس امیر و طبع دهقان دیده اند. خاقانی .بر در این هفت ده قحط وفاست راه شهرستان جان خواهم گزید. خاق...