کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان . واقع در 13هزارگزی شمال خاوری کنگاور. سکنه ٔ آن 118 تن می باشد. آب آن از رود سیاه گر و خرم رود. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 30هزارگزی شمال خاوری کرمان . دارای 450 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 145هزارگزی جنوب خاوری کهنوج . سکنه ٔ آن 150 تن می باشد. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سورمق بخش مرکزی شهرستان آباده . واقع در 27هزارگزی جنوب خاور آباده . سکنه ٔ آن 96 تن می باشد. آب آنجا از قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میمند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 35هزارگزی شمال خاور فیروزآباد. سکنه ٔ آن 898 تن و آب آن از چشمه و قنات است . این قریه را علیا نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نمداد بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 100هزارگزی شمال خاوری کهنوج . سکنه ٔ آن 100 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش خرقان شهرستان ساوه . آب آن از قنات و سکنه ٔ آن 117 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) مرکز دهستان ده بالا بخش خاش شهرستان زاهدان . واقع در 25هزارگزی خاور خاش . سکنه ٔ آن 215 تن می باشد. آب آن از قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای کوچک نه گانه ٔ بخش راین از شهرستان زاهدان . این دهستان در شمال خاوری خاش واقع و آب مشروب دهستان از قنات و چشمه تأمین می گردد. از 12 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است و طایفه ٔ شهنوا...
-
ده بالا
لغتنامه دهخدا
ده بالا.[ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان . واقع در 55هزارگزی رفسنجان . سکنه 101 تن و آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
واژههای مشابه
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَ هِن ْ دَ هِن ْ ] (ع اِ) قولهم الا ده فلاده ؛ یعنی اگر نباشد این امر این ساعت پس نخواهد شد بعد از آن ، یعنی اگر این ساعت فرصت را غنیمت نشماری پس نخواهی یافت آن را گاهی . قاله الاصمعی و قال لاادری مااصله و قیل اصله فارسی ؛ ای ان لم تعطالاَ...
-
ده ده
لغتنامه دهخدا
ده ده . [ دَه ْ دَه ْ ] (ق مرکب ) ده تا ده تا. || (ص مرکب ) زر بی عیب و خالص .(از برهان ) (آنندراج ). طلا و زر خالص تمام عیار بی عیب . دهدهی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به دهدهی شود.
-
عشوه ده
لغتنامه دهخدا
عشوه ده . [ ع ِش ْ وَ / وِ دِه ْ ] (نف مرکب ) عشوه دهنده . فریب دهنده . فریبکار : شه وزیری داشت رهزن عشوه ده کاو بر آب از مکر بربستی گره . مولوی .بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه عشوه ده . سعدی .دنیا زنیست عشوه ده ودلستان ولیک با کس همی...
-
کچل ده
لغتنامه دهخدا
کچل ده . [ ک َ چ َ دِ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ رودبار سفلی در نور مازندران . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 150 و بخش انگلیسی ص 111). دهی است از دهستان میان رود سفلای بخش نور در شهرستان آمل . معتدل و مرطوب . سکنه 100 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...