کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهویه
لغتنامه دهخدا
دهویه . [ دَ ی َ] (معرب ، اِ) این کلمه در عصر ساسانیان و نیز در قرنهای اول اسلام معمول بوده است و «ده یوده » ظاهراً مصحف آن است به معنی ده یک و عشر. (از ذیل برهان چ معین ) : فقال [ مردانشاه ] له [ لابی صالح سجستانی ] کیف تصنع بدهویه و ششویه [ عند نقل...
-
دهویه
لغتنامه دهخدا
دهویه . [ دِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رونیز جنگل بخش مرکزی شهرستان فسا. واقع در 36هزارگزی شمال فسا با 285 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
واژههای مشابه
-
دهویة
لغتنامه دهخدا
دهویة. [ دَهَْ وی ی َ ] (ع ص ) داهیة دهویة. مبالغه ٔ بلای سخت . (منتهی الارب ). به طور مبالغه بلای سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به دهواء شود.
-
جستوجو در متن
-
ده یوده
لغتنامه دهخدا
ده یوده . [ دَه ْ دَ / دِ ] (اِ) ده یک و عشر. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (ازفرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). و رجوع به دهویه شود.
-
وید
لغتنامه دهخدا
وید. (ص ) کم که مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ) (صحاح الفرس ) (فرهنگ اسدی ). ویدا نیز گویند. (فرهنگ اسدی ) : ای غافل از شمار چه پنداری که ت خالق آفرید پی کاری عمری که مر تو راست سرِ مایه وید است و کارهات به این زاری . رودکی (از صحاح الفرس ).اسد...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان ، مکنی به ابی الولید. صاحب کتاب الوزراء و الکُتّاب آرد که : صالح کاتب حجاج بن یوسف بود و زاذانفروخ دیوان فارسی را بعهده داشت ، سپس زاذانفروخ صالح را بدان کار گماشت و او نزد وی مکانتی یافت و زاذانفروخ را گفت تو رئی...