کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهن گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لق ،دهن()
لهجه و گویش تهرانی
هرز
-
هرزه دهن
لهجه و گویش تهرانی
هتاک
-
تکه دهن
لهجه و گویش تهرانی
مناسب:تکه دهن من نیست !مناسب من نیست
-
چاک دهن
لهجه و گویش تهرانی
دهان
-
گاله دهن
لهجه و گویش تهرانی
دهن گشاد
-
دهن به دهن،()شدن/دادن/گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
مشاجره لفظی
-
کاه در دهن گرفتن
لغتنامه دهخدا
کاه در دهن گرفتن . [ دَ دَ هََ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایت است از عجز و زنهار خواستن ، چه زنهاری برگ کاه در دهن گرفته امان می خواهد و این رسم هندوستان است . (غیاث ).
-
آش دهن سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ دَ هَ) (ص مر.) هر چیز با اهمیت ، مطلوب .
-
جام پیش دهن بردن
لغتنامه دهخدا
جام پیش دهن بردن . [ ش ِ دَهََ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قدح می سرکشیدن : روان گردید خوناب دلم از ساغر دیده به یاد لعل او چون جام می پیش دهن بردم .فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).
-
خاک به دهن
لغتنامه دهخدا
خاک به دهن . [ ب ِ دَ هََ ] (اِ مرکب ) در محل دعای بد و نفرین مستعمل میشود. (آنندراج ): خاکم به دهان . رجوع به صفحات قبل و ترکیبات خاک شود : من می خورم و تو می کنی بدمستی خاکم به دهن مگرتو مستی ربّی .(منسوب به خیام ).
-
حسین دهن الخصا
لغتنامه دهخدا
حسین دهن الخصا. [ ح ُ س َ ن ِ دُ نُل ْ خ َ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ زاهرموصلی مکنی به ابوعلی ضیاءالدین ، نحوی . او نزد حاکم موصل قربی داشت لیکن با وی بهم زد و به نزد ملک ناصر صلاح الدین شد و در حلب در 608 هَ . ق . درگذشت . ا شعارش در معجم الادباء چ مارگلیو...
-
خس به دهن گرفتن
لغتنامه دهخدا
خس به دهن گرفتن . [ خ َ ب ِ دَ هََ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خس به دندان گرفتن . رجوع به خس بدندان گرفتن شود.
-
لحم بدون دهن
دیکشنری عربی به فارسی
تکيه کردن , تکيه زدن , پشت دادن , کج شدن , خم شدن , پشت گرمي داشتن , متکي شدن , تکيه دادن بطرف , تمايل داشتن , لا غر , نزار , نحيف , اندک , ضعيف , کم سود , بيحاصل
-
دهن دره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تثاوب
-
کوزه دهن گشاد
دیکشنری فارسی به عربی
جرة