کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهن گشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دهن سوز
لغتنامه دهخدا
دهن سوز. [دَ هََ ] (نف مرکب ) که دهان سوزاند به علت گرمی . که دهان را بسوزاند. سوزنده ٔ دهان . (یادداشت مؤلف ).- آش دهن سوز ؛ آشی بس لذیذ که منتظرسرد شدن آن نشوند. آشی که از غایت خوش طعمی داغ و پف نکرده خورند. (یادداشت مؤلف ).- آش دهن سوزی نبودن ؛...
-
دهن کجی
لغتنامه دهخدا
دهن کجی . [ دَ هََ ک َ ] (حامص مرکب ) لوچه پیچک . عملی که کودکان کنند استهزاء کسی را با کج کردن دهان و بعض پاره های روی . ادا. شکلک . عمل والوچانیدن کسی را. دهان و خطهای روی را بر کسی کج کردن به نشانه ٔ اینکه تو بدین صورت و شکلی . (یادداشت مؤلف ).- ...
-
دهن لغ
لغتنامه دهخدا
دهن لغ. [ دَ هََ ل َ ] (ص مرکب ) یا دهن لق . ذعذاع . آنکه اسرار خود یا دیگران را عادتاً بازگوید. که سخن نگاه ندارد. که راز نگاهدار نباشد. (یادداشت مؤلف ). || که یاوه بسیارگوید. (یادداشت مؤلف ). || که دشنام بسیار دهد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دهن...
-
دهن لق
لغتنامه دهخدا
دهن لق . [ دَ هََ ل َ ] (ص مرکب ) دهن لغ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دهن لغ شود.
-
زاده ٔ دهن
لغتنامه دهخدا
زاده ٔ دهن .[ دَ / دِ ی ِ دَ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از سخن باشد اعم از نیک و بد یعنی ، هر چه از دهن برآید. (برهان قاطع) (آنندراج ). و رجوع به زاده شود.
-
شیرین دهن
لغتنامه دهخدا
شیرین دهن . [ دَ هََ ] (ص مرکب ) شیرین دهان . (یادداشت مؤلف ). آنکه در دهان وی حلاوت باشد. (ناظم الاطباء). || آنکه با حلاوت سخن گوید. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : سهل باشد سخن سخت که خوبان گویندجور شیرین دهنان تلخ نباشد بردن . سعدی .من بنده ...
-
پنبه دهن
لغتنامه دهخدا
پنبه دهن . [ پَم ْ ب َ / ب ِ دَ هََ ] (ص مرکب ) پنبه دهان .کنایه از کم گو و کم سخن . (غیاث اللغات ) : پنبه دهنا کدام روئی سوزن پلکا کدام سوئی ؟ امیرخسرو (از آنندراج ).از دو بیت شاهد پنبه دهان و پنبه دهن معنی مفهوم نمیشود، محتاج تأیید است .
-
چنگ دهن
لغتنامه دهخدا
چنگ دهن . [چ َ گ ِ دَ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) نام سازی آهنین است که بدهن گذاشته و با انگشت مینوازند و آن را در هندوستان مُنهه چنگ گویند. سازِ دهنی : گر سکه ٔ دل بر سخن خویش زنی کی حرف بدی ز دشمن خویش زنی بد گویی خلق همچو چنگ دهن است منواز که خو...
-
تنگ دهن
لغتنامه دهخدا
تنگ دهن . [ ت َ دَ هََ ] (ص مرکب ) خرددهن . || تنگ دهن ؛ (اِ مرکب )دهان معشوق . (ناظم الاطباء). رجوع به تنگ دهان شود.
-
خوش دهن
لغتنامه دهخدا
خوش دهن . [ خوَش ْ / خُش ْ دَ هََ ] (ص مرکب ) آنکه دهن قشنگ دارد. || خوش گفتار.نیکوسخن . ملایم . کسی که با زبانش مردم را نرنجاند.
-
دهن حيواني
دیکشنری عربی به فارسی
چرب , پيه دار , پيه مانند , روغني شده
-
دهن کجی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه] dahankaji ۱. کجکردن دهان.۲. [مجاز] مخالفت با کسی.۳. [مجاز] خلاف میل کسی رفتار کردن ازروی لجبازی.
-
دهن دره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dahandarre = خمیازه
-
شیرین دهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹شیریندهان› [قدیمی، مجاز] širindahan ویژگی آنکه لب و دهان زیبا و دوستداشتنی دارد.
-
دهن دره
دیکشنری فارسی به عربی
تثاوب