کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دهنج
/dahnaj/
معنی
ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد؛ زنگار معدنی؛ زاج سبز؛ سولفات دوفر؛ دهنه فرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهنج
لغتنامه دهخدا
دهنج . [ دَ ن َ / دَ هََ ن َ / دُ هََ ن ِ ] (معرب ، اِ) معرب دهنه ٔ فارسی که سنگی است شبیه به زمرد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). گوهری است چون زمرد. (مهذب الاسماء) (از دهار). جوهری است مانند زمرد و به فارسی دهنه ٔ فرنگ . (منتهی الارب ). دهنه ٔ فرنگ ...
-
دهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: دهند] [قدیمی] dahnaj ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد؛ زنگار معدنی؛ زاج سبز؛ سولفات دوفر؛ دهنه فرنگ.
-
جستوجو در متن
-
دهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dahne = دهنج
-
سجزی
لغتنامه دهخدا
سجزی . [ ] (اِ) نوعی از دهنج است که دهنج نوعی از فیروزه باشد. رجوع به الجماهر بیرونی صص 196 - 197 و رجوع به دهنج در همان کتاب و این لغت نامه شود.
-
واسم
لغتنامه دهخدا
واسم . [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است بین دهنج و مندل در هند که گویند آدم وحوا از بهشت در آنجا افتادند. (از معجم البلدان ).
-
طرسوطوس
لغتنامه دهخدا
طرسوطوس . [ طَ ] (معرب ، اِ) سنگی سبز است ، طبعش مانند دهنج و توتیا، و در معدن نقره و مس میباشد. (نزهةالقلوب ).
-
ملخیث
لغتنامه دهخدا
ملخیث . [ م َ ل َ ] (اِ) دهنج . قسمی از معدنیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
دهانج
لغتنامه دهخدا
دهانج . [ دُ ن ِ ] (معرب ، ص ، اِ) فراخ نرم . || بزرگ خلقت از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتر دوکوهانه ، فارسی معرب . (منتهی الارب ) (از المعرب جوالیقی ص 154) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دوکوهانه . شتر دوکوهانه . و رجوع به د...
-
حره ٔ بنی سلیم
لغتنامه دهخدا
حره ٔ بنی سلیم . [ ح َرْ رَ ی ِ ب َ س ُ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای که جنگ بئر معونة در آن رخ داده است . (امتاع الاسماع ص 171). و در آن معادن دهنج هست . (الجماهر صص 196-197). رجوع به حره ٔ سلیم شود.
-
جزیره ٔ قبرس
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ قبرس . [ ج َ رَ ی ِ ق ُ رُ / ق ِ رِ ] (اِخ )اندر دریای روم و گرد وی سیصدوپنجاه میل است و اندرو معدن سیم و مس و دهنج است و برابر قیساریه و عکه وصور نهاده است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 23). همان قبرس کنونی است . رجوع به قبرس و ایران باستان ...
-
دهنه
لغتنامه دهخدا
دهنه . [ دَ هََ ن َ ] (اِ مرکب ) هرچیز همانند و شبیه به دهان . || ثقبه و سوراخ . || چاک و شکاف . || سوفار. (ناظم الاطباء). || کناره ٔ دریا و سرحد. (غیاث ). || مدخل چنانکه در غار و چاه . (یادداشت مؤلف ). دهانه ٔ آب و خیک و امثال آن . (از آنندراج ). م...
-
لازورد
لغتنامه دهخدا
لازورد. [ زْ / رَ وَ ] (اِ) لاجورد. لاژورد. رجوع به لاجورد شود : زمین جزع و دیوارها لازورددرش زر و بیجاده بر زر زرد.اسدی (گرشاسب نامه ص 286 نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ).چو بنهاد گردون ز یاقوت زردروان مهره بر طارم لازورد. اسدی (گرشاسب نامه ).بنزدیک تابوت...
-
حجر ارمنی
لغتنامه دهخدا
حجر ارمنی . [ ح َ ج َ رِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است نزدیک سنگ لاجورد، لکن لاجورد صافی تر و رنگین تر است و این نرم تر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ابن البیطار گوید: قال ابن سینا، هو حجر یکون فیه ادنی لازوردیة و لیس فی لون اللازورد و لا ...
-
حجراللاجورد
لغتنامه دهخدا
حجراللاجورد. [ ح َ ج َ رُل ْ لاج ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) حجراللازورد. سنگ لاژورد است . ابوریحان بیرونی گوید: اللازورد یسمی بالرومیة ارمیناقون کانه نسبة الی ارمینیه فان الحجرالارمنی المسهل للسوداء یشبهه . و اللازورد یحمل الی ارض العرب من ارمینیة والی خراس...