کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دهن
/dahan/
معنی
= دهان
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
چربی، روغن، زیت
دیکشنری
mouth
-
جستوجوی دقیق
-
دهن
واژگان مترادف و متضاد
چربی، روغن، زیت
-
دهن
فرهنگ فارسی معین
(دُ هْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - روغن . 2 - چربی . ج . ادهان .
-
دهن
لغتنامه دهخدا
دهن . [ دَ ] (ع مص ) نفاق کردن . || چرب کردن سر را به روغن و تر نمودن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چرب کردن به روغن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). || زدن کسی را به عصا. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). به ع...
-
دهن
لغتنامه دهخدا
دهن . [ دَ هََ ] (اِ) مخفف دهان . دهان و فم . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ فم است و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل ؛ و تنگ حوصله ، تنگ ، شورانگیز، شکربار، شیرین ،شیرین بهانه ، نباتی ، روزی ، راز نهان ، مرکز عشق ، دلفریب ، ب...
-
دهن
لغتنامه دهخدا
دهن . [ دَ هَِ ] (ع ص ) چرب و روغن مالیده . (ناظم الاطباء).
-
دهن
لغتنامه دهخدا
دهن . [ دُ ] (ع اِ) روغن . ج ، دِهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 49). روغن خواه از نباتات و خواه از حیوانات و حبوبات باشد. (غیاث ). این کلمه از عربی به یونانی رفته نه برعکس . (از نشوءاللغة صص 78 -...
-
دهن
لغتنامه دهخدا
دهن . [دَ / دُ ] (ع اِ) باران ضعیف که روی زمین را تر کند. ج ، دهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
دهن
لغتنامه دهخدا
دهن . [دِ ] (ع اِ) درختی که بدان درندگان و حیوانات وحشی کشته شوند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
دهن
دیکشنری عربی به فارسی
سرشير , کرم , هر چيزي شبيه سرشير , زبده , کرم رنگ , سرشير بستن , فربه , چاق , چرب , چربي , چربي دار , چربي دار کردن , فربه يا پرواري کردن , گريس , روغن اتومبيل , روغن , مداهنه , چاپلوسي , روغن زدن , چرب کردن , رشوه دادن
-
دهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [عامیانه] dahan = دهان
-
دهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَدهان] [قدیمی] dohn روغن؛ چربی.
-
واژههای مشابه
-
گنده دهن
لغتنامه دهخدا
گنده دهن . [ گ َ دَ/ دِ دَ هََ ] (ص مرکب ) گنده دهان : و لشکر این علویان دانی که باشند کفشگران درغایش و دباغان آوه و... گنده دهنان ورامین ... (کتاب النقض ص 474).
-
نوشین دهن
لغتنامه دهخدا
نوشین دهن . [ دَ هََ ] (ص مرکب ) نوشین دهان .
-
غنچه دهن
لغتنامه دهخدا
غنچه دهن . [ غ ُ چ َ / چ ِ دَ هََ ] (ص مرکب ) بمعنی غنچه دهان . رجوع به غنچه دهان شود.