کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهداق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهداق
لغتنامه دهخدا
دهداق . [ دَ ] (ع اِ) جوشش دیگ . || خنده ٔ بد. || رفتاری است بالاتر از عنق که نوعی از رفتارستور است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دهداق
لغتنامه دهخدا
دهداق . [ دَ/ دِ ] (ع مص ) بریدن گوشت و شکستن استخوان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گرد گردیدن گوشت پاره از جوشش دیگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دهدقة
لغتنامه دهخدا
دهدقة. [ دَ دَ ق َ ] (ع مص ) شکستن و بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دهداق . (ناظم الاطباء). || بریدن گوشت شکستن استخوان آن را. || گرد گردیدن گوشت پاره از جوشش دیگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به دهداق شود.
-
مدهدق
لغتنامه دهخدا
مدهدق . [ م ُ دَ دِ ] (ع ص ) شکننده و برنده ٔ چیزی .(از آنندراج ). نعت فاعلی است از دهدقة و دهداق . رجوع به دهدقة شود. || گوشت پاره که از جوشش دیگ گرد گردد. (آنندراج ): دهدقت البضعة فی القدر؛ دارت مع الغلیان . (از متن اللغة). رجوع به دهدقة شود.