کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهانهبازکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دهانه فرنگی
واژهنامه آزاد
دهانه یا دهنه فرنگی؛ نوعی سنگ قیمتی، به رنگ زیتونی (سبز_زرد) که در طب سنتی، برای دفع سموم و به عنوان داروی چشم کاربرد دارد؛ در گذشته، از فرنگ وارد ایران می شده است.
-
crater rim
لبۀ دهانۀ برخوردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] زمین بالاآمدۀ دور دهانۀ برخوردی که در دهانههای برخوردی تازه شیبهای درونی آن تندتر از شیبهای بیرونی آن است
-
crater cone
مخروط دهانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مخروطی که براثر خروج گدازه از مجرای آتشفشانی در اطراف آن تشکیل میشود
-
explosion caldera
غولدهانۀ انفجاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] غولدهانهای که در نتیجۀ از بین رفتن بخش بالایی مخروط آتشفشانی براثر انفجار به وجود میآید
-
collapse caldera
غولدهانۀ رُمبشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] غولدهانهای که براثر رُمبش سقف یک انباشتگاه ماگما به وجود میآید متـ . غولدهانۀ فرونشستی subsidence caldera
-
erosion caldera
غولدهانۀ فرسایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] غولدهانهای که براثر فرسایش و بازشدگی یک غولدهانه یا فرسایش یک مخروط آتشفشانی به وجود میآید
-
subsidence caldera
غولدهانۀ فرونشستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← غولدهانۀ رُمبشی
-
caldera complex
همتافت غولدهانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعهای از سنگهای متنوع در زیر غولدهانه
-
very-small-aperture terminal antenna
پایانۀ کوچکدهانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] آنتنی کمقطر که در ایستگاه زمینی مستقر میشود و در ارتباطات ماهوارهای به کار میرود و قطر آن بهطور معمول یک تا سه متر است اختـ . آنتن پکود VSAT antenna
-
crater rays
پرتابههای دهانۀ برخوردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] پرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
-
crater fill
پرشدگی دهانۀ آتشفشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گدازۀ منجمدشده در کف دهانۀ آتشفشانی که با اخگره و واریزههای حاصل از هوازدگی همراه است
-
crater lake
دریاچۀ دهانۀ آتشفشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچهای، معمولاً دریاچۀ آب شیرین، که در دهانۀ آتشفشانی براثر انباشت آب باران یا آب زیرزمینی به وجود میآید
-
caldera lake
دریاچۀ غولدهانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچهای، معمولاً دریاچۀ آب شیرین، که در غولدهانه براثر انباشت آب باران یا ذوب برف به وجود میآید
-
crater radius
شعاع دهانۀ آتشفشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فاصلۀ مرکز دهانه تا ستیغ لبۀ دهانۀ آتشفشانی
-
crater ring
حلقۀ دهانۀ آتشفشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] لبۀ حلقوی کمارتفاعِ متشکل از مواد خردشده