کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهاع
لغتنامه دهخدا
دهاع . [ دَ ع ِ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان بزغالگان ماده را زجر کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
دهاء
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِمص .) زیرکی ، هوشمندی .
-
دهاء
لغتنامه دهخدا
دهاء. [ دَ ] (ع مص ) زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داهی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). زیرک شدن . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) زیرکی و کاردانی . دهی . جودت رای . تیزی ذهن و جودت فهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ده...
-
جستوجو در متن
-
دهع
لغتنامه دهخدا
دهع. [ دَ ] (ع مص ) زجر کردن شبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به دهاع یا به دهداع شود.