کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنیا و عقبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اقصی نقاط دنیا
فرهنگ واژههای سره
سرتاسر جهان
-
زن تارک دنیا
دیکشنری فارسی به عربی
راهبة
-
عشق دنیا را کردن
لهجه و گویش تهرانی
خوشگذرانی
-
مربوط به ساکنین ینگی دنیا
دیکشنری فارسی به عربی
تقابلي
-
رءیسه صومعه زنان تارک دنیا
دیکشنری فارسی به عربی
رييسة الدير
-
اطاق یا سلول راهبان وتارکان دنیا
دیکشنری فارسی به عربی
دير
-
قهرمانی که دنیا را روی شانه هایش نگهداشته است
دیکشنری فارسی به عربی
اطلس
-
جستوجو در متن
-
دار عقبی
لغتنامه دهخدا
دار عقبی .[ رِ ع ُ با ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جهان دیگر. آخرت . مقابل دار دنیا. رجوع به دار و دارالاَّخرة شود.
-
نشأتین
لغتنامه دهخدا
نشأتین . [ ن َ ءَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نشاءة است به معنی دنیا و آخرت . دنیا و عقبی .
-
عقبی
لغتنامه دهخدا
عقبی . [ ع ُ با ] (ع اِ) پاداش کار و حق . (منتهی الارب ). پاداش کار. (دهار) (از اقرب الموارد). || بدل چیزی . (منتهی الارب ). || آخر کار. (دهار). آخر هر چیزی . (از اقرب الموارد). سرانجام . (ترجمان القرآن جرجانی ) : والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم ... اول...
-
عالی مرد
لغتنامه دهخدا
عالی مرد. [ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد. (آنندراج ).
-
دوسرا
لغتنامه دهخدا
دوسرا. [ دُ س َ ] (اِ مرکب ) دو جهان . دودنیا. دوعالم .دوگیتی . عبارت از این جهان و آن جهان که عالم آخرت است معاً. (آنندراج ). دارین . (دهار). دنیا و آخرت . دنیا و عقبی . این عالم و آن عالم . (یادداشت مؤلف ).- خواجه ٔ دوسرا ؛ لقب حضرت رسول (ص ). (یا...
-
بهرور
لغتنامه دهخدا
بهرور. [ ب َ رَ / رِ وَ ] (ص مرکب ) بهره ور : هرکه طاعت شعار و دثار خویش کند از ثمرات دنیا و عقبی بهرور گردد. (کلیله و دمنه ). و رجوع به بهره ور شود.
-
شکست رسیدن
لغتنامه دهخدا
شکست رسیدن . [ ش ِ ک َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) شکست آمدن . دچار شکست شدن .- شکست به جان رسیدن ؛ حرمان و نومیدی دست دادن : نه امّید عقبی نه دنیا به دست ز هردو رسیده به جانم شکست . فردوسی .و رجوع به شکست آمدن شود.
-
دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: دیار] [قدیمی] dār ۱. خانه؛ سرا.۲. [مجاز] دنیا.〈 دار عقبی: [قدیمی، مجاز] خانۀ آخرت؛ جهان دیگر.〈 دار غرور: [قدیمی، مجاز]۱. سرای خودخواهی و خودبینی.۲. دنیا: ◻︎ دور باد از خجسته مجلس تو / نکبت دهر پیر و دار غرور (سوزنی: ۲۰۸).&...