کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دنگی
/dangi/
معنی
=دنگکوب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنگی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص نسب .) 1 - دنگ کوب . (هوا) 2 - با سر به طرف پایین رفتن هواپیما و مجدد بازگشتن (به وسیلة دستة فرمان ).
-
دنگی
لغتنامه دهخدا
دنگی . [ دَ ] (ص نسبی ) دنگ کوب را گویند و او شخصی باشد که برنج را ازپوست جدا کند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از برهان ) (از ناظم الاطباء). رجوع به دنگ کوب شود. || برنج که با دنگ از کاه جدا شود. مقابل ماشینی . || با سر به طرف پایین رفتن هواپیما و مجدد ...
-
دنگی
لغتنامه دهخدا
دنگی . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. سکنه ٔ آن 100 تن از طایفه ٔ اسپری قلیخانی . راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) dangi =دنگکوب
-
واژههای مشابه
-
دُنگی
لهجه و گویش تهرانی
سرانه
-
غاْل دِنْگیْ
لهجه و گویش گنابادی
ghaldengi در گویش گنابادی یعنی خانه کوچک ، اتاقک ، خانه فرسوده و بی امکانات
-
غال دنگی
واژهنامه آزاد
غاْل دِنْگیْ (ghaldengi) در گویش گنابادی یعنی خانه کوچک ، اتاقک ، خانه فرسوده و بی امکانات
-
واژههای همآوا
-
دُنگی
لهجه و گویش تهرانی
سرانه
-
جستوجو در متن
-
dengue fever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تب دنگی
-
سرشکن
لهجه و گویش تهرانی
دنگی، تقبل سهم هزینه
-
دنگ کوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) dangkub کسی که در دستگاه شالیکوبی کار میکند و شلتوک میکوبد؛ دنگی.
-
آبدنگ
لغتنامه دهخدا
آبدنگ . [ دَ ] (اِ مرکب ) دنگی که بقوت آب حرکت کند و بدان شلتوک برنج کوبند و از نیشکر آب گیرند.