کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دنگل
/danga(e)l/
معنی
احمق؛ کودن؛ دبنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. احمق، دنگ، کانا، کودن، نادان
۲. بدقواره، بیهیکل، قناس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنگل
واژگان مترادف و متضاد
۱. احمق، دنگ، کانا، کودن، نادان ۲. بدقواره، بیهیکل، قناس
-
دنگل
فرهنگ فارسی معین
(دَ گَ یا گِ) (ص .) 1 - احمق ، نادان . 2 - دیوث . 3 - بی اندام .
-
دنگل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر. ] (اِ.) = دنکل : اجتماع ، گرد هم نشستن در مجلس .
-
دنگل
لغتنامه دهخدا
دنگل . [ دَ گ َ ] (ترکی ، اِ) روبرو نشستن در مجلس باشد، و بعضی گویند به این معنی ترکی است . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). جلوس روبرو و زانوبه زانو. || گروه و جماعت . (ناظم الاطباء).
-
دنگل
لغتنامه دهخدا
دنگل . [ دَ گ ِ ] (ص ) ابله . (ناظم الاطباء) (لغت فرس اسدی ). در قزوین و آذربایجان امروز کلمه ٔ دَنگُل متداول است و آن را به معنی لاابالی و لاقید و بی اعتنا به امور استعمال کنند. (یادداشت مؤلف ). ابله و نادان و احمق . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (...
-
دنگل
لغتنامه دهخدا
دنگل . [ دُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمخان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد با 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دنگل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دنگ› [قدیمی] danga(e)l احمق؛ کودن؛ دبنگ.
-
واژههای مشابه
-
دِنْگَلْ
لهجه و گویش گنابادی
dengal در گویش گنابادی یعنی بی شعور ، نفهم ، بی خرد ، کم عقل
-
دروغ و دَنگَل
لهجه و گویش تهرانی
دروغ و دَوَل
-
واژههای همآوا
-
دِنْگَلْ
لهجه و گویش گنابادی
dengal در گویش گنابادی یعنی بی شعور ، نفهم ، بی خرد ، کم عقل
-
جستوجو در متن
-
دنگ
واژگان مترادف و متضاد
پپه، پخمه، دنگل، کمهوش، نادان
-
کودن
واژگان مترادف و متضاد
ابله، احمق، بلید، بیشعور، بیعقل، بیوقوف، پخمه، خر، خرفت، دنگل، سادهلوح، کانا، کمهوش، کندذهن، نادان، ناقصالعقل ≠ هوشمند