کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دنو
/donov[v]/
معنی
۱. نزدیک شدن.
۲. نزدیک بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنو
فرهنگ فارسی معین
(دُ نُ) [ ع . ] (مص ل .) نزدیک شدن ، نزدیک بودن .
-
دنو
لغتنامه دهخدا
دنو. [ دُ ن ُوو ] (ع اِمص ) قرب . نزدیکی . (آنندراج ) (غیاث ). || خویشی و قرابت . (منتهی الارب ).
-
دنو
لغتنامه دهخدا
دنو.[ دُ ن ُ و و ] (ع مص ) نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (غیاث ). نزدیک آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). اِدّناء. (المصادر زوزنی ). رجوع به ادناء شود.
-
دنو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] donov[v] ۱. نزدیک شدن.۲. نزدیک بودن.
-
واژههای مشابه
-
دٔنو
لغتنامه دهخدا
دٔنو. [ دَ ءِ ] (ص ) دنوتک (پهلوی ) . در اوستا صفتی است گاو و اسب و شتر ماده را برای بازشناختن از نرآنان و صفتی که بازشناختن گاو و اسب و شتر نر بکار رفته «ارشن » است که در پهلوی «گوشن » و در فارسی صورت «گشن » بخود گرفته است و بمعنی نر بکار میرود. (از...
-
جستوجو در متن
-
زحب
لغتنامه دهخدا
زحب . [ زَ ] (ع مص ) نزدیکی . نزدیک شدن . دنو. (از اقرب الموارد).
-
ادناء
لغتنامه دهخدا
ادناء. [ اِدْ دِ ] (ع مص ) دُنوّ. نزدیک آمدن . نزدیک گردیدن .
-
دناة
لغتنامه دهخدا
دناة. [ دَ ] (ع مص ) ناکس شدن . (از المصادر زوزنی چ بینش ص 93). و رجوع به دنو و دناوة شود.
-
دُنْيَا
فرهنگ واژگان قرآن
دنیا - نزديکتر(صفت تفضيلي از "دُنُو"در اصل به معني نزديکترومؤنث أدني است .در عبارت "إِذْ أَنتُم بِـﭑلْعُدْوَةِ ﭐلدُّنْيَا " در معني نزديکتر آمده است)
-
متدنی
لغتنامه دهخدا
متدنی . [ م ُ ت َ دَن ْ نی ] (ع ص ) اندک اندک نزدیک شونده ، مأخوذ از دنو. (آنندراج ). کسی که اندک اندک نزدیک شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدنی شود.
-
حبو
لغتنامه دهخدا
حبو. [ ح ُ ب ُوو ] (ع مص ) دنو. نزدیکی . نزدیک شدن : حبوت للخمسین ؛ سال من نزدیک پنجاه است . || حبو شراسیف ؛ دراز شدن و متصل گردیدن استخوانهای پهلو. || حبو اضلاع به صلب ؛ پیوستن استخوانهای پهلوبه پشت . || حبو سیل ؛ نزدیک شدن بعض آن به بعض . || بر دست...
-
دانی
لغتنامه دهخدا
دانی . (ع ص ) دانی ٔ. پست . مقابل عالی . مقابل بلند: عالی و دانی ؛ خرد و بزرگ . || بی باک . || (از مصدر دنائت ) ناکس . فرومایه . دنی . خسیس . دون . ماجن . ناکس و فرومایه و پست . (غیاث ). مسکین . سافل . || (از مصدر دنوّ) قریب . نزدیک . (غیاث ). مقابل ...
-
میاط
لغتنامه دهخدا
میاط. (ع مص ) مزاجرة. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). از هم دور شدن ؛ وقعالقوم فی هیاط و میاط؛ ای فی دنو و تباعد. (ازناظم الاطباء). در اضطراب و رفت و آمد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مزاجرة شود. || دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دفع کردن...