کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنقر
لغتنامه دهخدا
دنقر. [ دَ ق َ ] (ع اِ)شوره . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شوره است و از آن باروت سازند، بعضی گویند این لغت عربی است و بعضی رومی گفته اند. (برهان ). ابقر خوانند و به پارسی شوره گویند و طبیعت وی گرم است . (از اختیارات بدی...
-
دنقر
لغتنامه دهخدا
دنقر. [ دِ ق ِ] (اِ) دنگر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنگر شود.
-
جستوجو در متن
-
پیله کا
لغتنامه دهخدا
پیله کا. [ ل َ / ل ِ ] (اِ) ظرفی میان دوشِن و دِنقِر برای دوشیدن شیر (در مازندران ).
-
دنگر
لغتنامه دهخدا
دنگر. [ دِ گ ِ ] (اِ) دنقر. ظرف سفالین خرد که به مازندران در آن شیر کنند یا دوشند. (یادداشت مؤلف ).
-
ارابهو
لغتنامه دهخدا
ارابهو. [ اَ ب َ ](اِخ ) ناحیه ایست در مشرق ولایات متحده ٔ امریکا، مساحت آن 4600 میل مربع، سکنه ٔ آن 6829 تن و راه آهن از آن گذرد. کرسی آن دنقر است . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).