کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دندانرویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dentition 1
دندانرویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] پیدایش و رویش دندانها
-
واژههای مشابه
-
رویی
واژگان مترادف و متضاد
بالایی، فوقانی ≠ تحتانی
-
رویی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .)آن چه در سطح چیزی جای گیرد.
-
رویی
لغتنامه دهخدا
رویی . (ص نسبی )منسوب به رو (روی ). آنچه در ظاهر و سطح چیزی جای گیرد: لاستیک رویی . (فرهنگ فارسی معین ). || (حامص ) منسوب به روی ، و در ترکیب با کلمات دیگر حاصل مصدر تشکیل دهد: خوب رویی . تازه رویی . خوش رویی . زشت رویی . آدم رویی . (از یادداشت مؤلف...
-
رویی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روی) ‹رویین› ruyi ۱. ویژگی آنچه از فلز روی ساخته شده.۲. [مجاز] چیز سخت و محکم.
-
رویی
دیکشنری فارسی به عربی
انتهي
-
retarded dentition, delayed dentition
دندانرویی تأخیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] رویش اولین دندانهای شیری بعد از سیزدهماهگی یا رویش اولین دندانهای دائمی بعد از هفتسالگی متـ . رویش تأخیری delayed eruption
-
precocious dentition
دندانرویی زودرس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] رویش دندانهای شیری قبل از سهماهگی و دندانهای دائمی قبل از چهارسالگی
-
دندان
واژگان مترادف و متضاد
سنان
-
دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد. ؛~ کسی گیر کردن کنایه از: عاشق یا خواهان شدن . ؛ ~ تیز کردن کنایه از: آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن . ؛ ~روی جگر گذاشتن کنایه از: شکیبایی کردن . ؛~ کندن ...
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...
-
دندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dandān] (زیستشناسی) dandān هریک از استخوانهای ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آنها غذا جویده میشود. تعداد دندانها در انسان در کودکی بیست عدد است که آنها را دندان شیری میگویند و از ...
-
دندان
دیکشنری فارسی به عربی
سن
-
دندان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dendun طاری: dandun طامه ای: dandun طرقی: dandun کشه ای: dandun نطنزی: dendon